همانگونه که در نوشته قبل اشاره شد:
- آنچه «من نمیدانم» با آنچه «دانشی دربارهاش تولید نشده» با هم فرق میکنند. اولی به پرسش و گمانههای ذهنی پژوهشگر اشاره دارد و دومی به گسست دانشی.
- هر دانشی ممکن است کاربردی و مشکلگشا نباشد. در پژوهش مولد به دنبال تولید دانشی هستیم که کاربردی است؛ یعنی میتواند مسئلهای واقعی را حل کند.
بنابراین اولین گام در طراحی پژوهش مولد شناسایی گسست دانشی در حوزه موضوعی موردنظر و اثبات نیاز به پر کردن آن است:
اثبات اینکه در حوزهای که میخواهم پژوهش کنم قبلا دانشی تولید نشده و یا دانش تولید شده مشکلگشا نبوده است.
هدف این نوشته – که بخشا برگرفته از مقاله «گسست دانشی در پژوهشهای مولد چگونه رصد میشود؟» است – معرفی مفهوم و ابعاد گسست دانشی است و اینکه برای شناسایی گسست دانشی در حوزه موضوعی موردنظر چگونه باید به کنکاش و تحلیل دانش موجود پرداخت. اندیشیدن درباره پرسشهایی که پژوهشگر باید در فرایند طراحی پژوهش از خود بپرسد، کمک میکند تا پژوهشگر از مرحله «پرسش ذهنی» گذر کند و پا به مرحله شناسایی گسست دانشی در پژوهش بگذارد.
گسست دانشی و انواع آن
برای شناسایی گسست دانشیای که ارزش پر کردن دارد، لازم است تا ابتدا پژوهشگر درکی جامع از دانش موجود در موضوع موردنظر داشته باشد. سپس بتواند از این درک برای تحلیل پژوهشهایی استفاده کند که در حوزۀ موردنظر وی انجام شدهاند و نقطۀ خالی یا کمرنگی را در این پژوهشها بیابد. این نقطۀ خالی که گسست دانشی نامیده میشود، می تواند مربوط به دانشِ چیستی، چرایی یا چگونگی پدیده یا موضوع موردمطالعه باشد که در اینجا دانش موضوعی نامیده میشود. به عنوان مثال دانش موضوعی سواد اطلاعاتي در بخش صنعت عبارت است از:
- دانش چیستی: مفهوم و مولفههای سواد اطلاعاتی در بخش صنعت؛
- دانش چرایی: چرایی نیاز به سواد اطلاعاتی در بخش صنعت و
- دانش چگونگی: چگونگی پیاده سازی، ترویج یا آموزش سواد اطلاعاتی در بخش صنعت
این نقطۀ خالی یا گسست دانشی همچنین می تواند دانش روش شناختی باشد؛ یعنی دربارۀ روشها، رویکردها و ابزارهایی باشد که برای کشف دانش موضوعی (دانش چیستی، چرایی یا چگونگی) استفاده شدهاند. برای کشف دانش روششناختی لازم است تا پژوهشگر به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
- چگونه مفهوم سواد اطلاعاتی و نیاز به آن در بافت صنعت تبیین شدهاند؟ محصول فکری چه کسانی و یا چه مطالعاتی هستند؟ مطالعات کمّی، کیفی یا ترکیبی؟ آیا براساس نظر شخص یا گروه خاصی تعریف شدهاند؟ یا براساس تجربه زیسته کاربران در بافت صنعت مفهومسازی شدهاند؟
- از چه رویکردها، روشها یا مدلهایی برای طراحی و پیادهسازی برنامههای سواد اطلاعاتی در صنعت، استفاده شده است؟ از مدلهای موجود استفاده شده؟ یا براساس ملزومات و مناسبات خاص بافت صنعتِ موردنظر، مدلهایی برای پیاده سازی سواد اطلاعاتی طراحی و ایجاد شدهاند؟
با پاسخ به این پرسشها در میتوان دریافت که گسست دانشی میتواند به دلیل نپرداختن به بعد یا ابعادی از یک موضوع به وجود آمده باشد، که در این صورت گسست دانشی از نوع موضوعی است. همچنین گسست دانشی ممکن است به دلیل عدم استفاده از روش یا ابزار پژوهشی خاصی به وجود آمده باشد. مثلا روش انتخابی مناسب پرسش پژوهش نبوده یا ابزار استفاده شده، مناسب جامعه پژوهش نبوده است، یا کلا پژوهش در بافت و جامعه پژوهشی نامناسبی انجام شده، یعنی بافت و جامعهای برای پژوهش انتخاب شده که داده موردنیاز پژوهش را نتوانستهاند تولید کنند. در این صورت گسست دانشی از نوع روششناختی است.
مطالعه مبانی نظری موضوع: ترسیم نقشه دانش
برای شناسایی و رصد گسست دانشی لازم است تا پژوهشگر مبانی نظری موضوع خود را مطالعه و براساس آن نقشهای ازدانش موجود در آن حوزه ترسیم کند؛ به عبارتی «نقشه دانش» موضوع موردمطالعه خود را طرحی نماید.
یک نقشه دانش خوب معمولا حاوی اطلاعات جامعی درباره چیستی، چرایی و چگونگی موضوع موردپژوهش است. این عینکی روی چشم پژوهشگر میگذارد که به کمک آن میتواند فراتر از کلیات را ببیند. مثلا دریابد که سواد اطلاعاتی فقط سیاههای از مهارتهای اطلاعاتی نیست، بلکه رویکرد و تکنیکی برای یادگیری چگونگی یادگیری هم هست، از توانمندیهای لازم و ضروری انسان و جامعه قرن ۲۱ هم هست که به او توانمندی مشارکت اجتماعی فعال را میدهد، پیشنیاز اساسی برای تصمیمگیری در زندگی فردی، حرفهای و تحصیلی هم هست و …. با وسعت نظری که پژوهشگر درباره موضوع پیدا میکند احتمالش بسیار بیشتر است که بعد جالبتر و کمتر پژوهش شدهای را رصد کند که قبلا نمیدیده. دانش به دست آمده از مطالعه مبانی نظری مانند عینکی است که به پژوهشگر قدرت دید وسیعتر، عمیقتر و متنوعتر میدهد. به کمک این عینک او میتواند چیستی و چرایی سواد اطلاعاتی را در بافتها و از منظرهای مختلف عمیقتر و جامعتر ببیند و درباره چگونگی توسعه افراد و جامعه باسواد اطلاعاتی – از هر یک از این منظرها – تحلیلی عمیق ارائه دهد. و از همه مهمتر حدود و دامنه پژوهش خود را مشخص کند: اینکه او علاقهمند است سواد اطلاعاتی را از چه منظری موردمطالعه قرار دهد؟ نقشه دانش حاصل پاسخهای پژوهشگر به به شش پرسش بالاست.
مطالعه پیشینه پژوهش: ترسیم نقشه پژوهش
با عینک نقشه دانش است که سپس پژوهشگر میتواند پژوهشهای مرتبط را تحلیل و گسست دانشی را در آنها شناسایی و ترسیم کند. بدین منظور لازم است او از لنز دانش موضوعی و روششناسی به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
- پژوهشهای پیشین به کدام بعد از دانش سواد اطلاعاتی پرداختهاند و چه دانش جدیدی به آن افزودهاند؟ آیا چیزی به دانش چیستی و چرایی سواد اطلاعاتی در بافت صنعت افزودهاند؟ یا به دانش چگونگی آن دانش جدیدی اضافه کردهاند مثلا مدل جدیدی برای آموزش سواد اطلاعاتی ارائه کردهاند که دقیقا متناسب با مناسبات و نیازهای جامعه پژوهش است؟
- پژوهشهای پیشین از چه روشها، ابزارها و رویکردهایی برای کشف دانش چیستی، چرایی یا چگونگی سواد اطلاعاتی استفاده کردهاند؟ این پژوهشها در چه بافت(هایی) انجام شدهاند؟ (صنعت غذا، صنعت خودرو، صنعت سلامت، …؟)
بنابراین برای گذر از مرحله پرسش ذهنی و شناسایی گسست دانشی – یا موضوعی که درباره آن دانشی تولید نشده یا دانش کاربردی تولید نشده – پژوهشگر ابتدا باید مبانی نظری موضوع موردنظر خود را مطالعه کند و نقشه دانش موجود در آن حوزه را ترسیم کند، سپس به کمک این نقشه به مطالعه و تحلیل پژوهشهای مرتبط بپردازد و نقشه پژوهش حوزه موردنظر را ترسیم کند. یعنی مشخص کند در چه حوزههایی، از چه منظرهایی و با چه روشهایی موضوع موردنظر او قبلا پژوهش شده است.
جزئیات بیشتر درباره چگونگی ترسیم نقشه دانش و نقشه پژوهش و نقش آنها در طراحی پژوهش مولد در بخشهای بعدی ارائه میشوند.
استناد: نظری، مریم. ۱۳۹۳ (۲۰ اسفند). رصد گسست دانشی در پژوهش: مثال «پژوهش سواد اطلاعاتی». بازیابی شده از وبسایت https://maryamnazari.com.
منبع استفاده شده: نظری، مریم. ۱۳۹۲٫ گسست دانشی در پژوهشهای مولد چگونه رصد می شود؟ پيشنهادِ ترسيمِ دو نقشه: نقشه دانش و نقشه پژوهش. تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی. ۴۷(۱): ۲۷-۴۸٫