در ادامه این نوشته، مطلب زیر را نوشتم که چون حس کردم موضوعش متفاوت و احتمالا پرسش برخی از دوستان است در این پست مجدد با عنوان مجزایی بازنشر کردم:
در پژوهشهای کیفی
یک مدل یا نظریه به طرح یا بازآفرینی چیستی، چرایی و یا چگونگی یک موضوع، یک مفهوم، یک پدیده، یک سازه یا یک متغیر میپردازد.
در پژوهشهای کمی
روابط و چندوچون تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متغیرها و مولفهها ارائه / تبیین میشود که این متغیرها اصولا و اساسا باید ماحصل پژوهشهای کیفیای باشند که در بافت بومی انجام شدهاند و متاسفانه در ایران اصلا به آن توجه نمیشود. یعنی هر پژوهشگر یکسری متغیرها از دل متون استخراج میکند با آنها فرضیه میسازد و بعد هم در قالب پرسشنامه میدهد برای تست و نظرخواهی!
- این نوع پژوهشها در بهترین حالت دانش نو و کاربردی تولید نمیکنند (دانشی که بتواند به فهم و یا حل یک مسئله واقعی در بافت بومی کمک کند)
- در بدترین حالت توهم خلق میکنند و در مسیر علم و فناوری اختلال ایجاد میکنند.
دقت بفرمایید که اغلب کشورهای تولیدکننده مدل و نظریه که ما با پژوهشهای کمی نظریهها و مدلهایشان را در ایران تست و تبیین میکنیم، اینجا نیستند و خود این دوستان اول مدل و نظریه در بافت بومی کشورشان تولید میکنند و بعد میروند سراغ تست همان مدلها و نظریهها در بافتها و موقعیتهای مختلف. چون آنها میدانند که چیستی، چرایی و چگونگی هر مفهوم، موضوع یا پدیدهای در بافتهای مختلف فرق میکند و به همین دلیل میدانند که تست مدل غیربومی در بافت بومی عملا کار غیرعاقلانه و غیرعلمی است.
و بومیسازی یک مدل یا نظریه هم با روش کمی و پیمایش و روش دلفی و نظرخواهی از خبرگان و متخصصان امکانپذیر نیست (که در ایران مد است!) چون این روشها قابلیت تولید چنین دانش بومی درباره چیستی، چرایی و یا چگونگی یک پدیده، متغیر یا مفهوم را ندارند.
حالا خودتان قضاوت کنید فونداسیون علمی پژوهشها و کارهایی که به این پژوهشها گوش میدهند روی چه چیزی سوار است!
