پرسش ذهنی
پرسش ذهنی چیزی است که پژوهشگر درباره آن نمیداند؛ این ندانستن حاصل مطالعه سطحی عناوین و چکیده پایاننامهها، مقالات و منابع مرتبط است.
یعنی پژوهشگر بدون اینکه عمیق درباره موضوع مدنظرش مطالعه کند میرود سراغ پایاننامهها و مقالات.
که در این صورت صددرصد دو اتفاق بد برایش میافتد:
- یا وارد لوپ تغییر موضوع میشود چون دست روی هر موضوعی میگذارد حس میکند تکراری است
- یا پژوهشش به یک کار بیچارچوب و بیکاربرد تبدیل میشود چون اساسا پرسش پژوهشش اشتباه است
پرسش پژوهش باید حول محور مسئله پژوهش طراحی شود
و مسئله پژوهش محصول تحلیل دقیق بافت و پیشینه پژوهش است، آن هم با عینک دانش موضوعی، روشی و بافتی.
در ویدئو زیر با این اشتباه ویرانگر بیشتر آشنا میشوید
متاسفانه پرسش بیش از ۹۵ درصد پایاننام
به همین دلیل است که مطالعه بخش
نه حس
نه حس شنیدن حرفی نو.
گسست یا شکاف دانشی در پژوهش
گسست دانشی چیزی است که دانشی درباره آن وجود ندارد یا دانش موجود کاربردی و مشکلگشا نیست.
یعنی پژوهشهای زیادی در آن زمینه انجام شده
اما هیچ یک از این پژوهشها نتوانسته در و برای نیاز و شرایط ویژه جامعه و بافت مدنظر دانشی تولید کند
طوری که ذینفعان پژوهش بتوانند از آن برای فهم یا حل مسئله مدنظرشان استفاده کنند.
شناسایی گسست دانشی حاصل تحلیل موضوعی، روشی و بافتی پژوهشهای پیشین است
که تنها زمانی پژوهشگر در این کار موفق عمل میکند که به موضوع پژوهشش تسلط کافی داشته باشد
و روشهای مختلف پژوهش در این زمینه موضوعی را عمیق بشناسد
در غیراینصورت نمیتواند پژوهشها را تحلیل و نقد کند و کم و کسریهای آنها را بیابد.
داشتن مهارت تحلیلیخوانی از پایهایترین مهارتهای است که باید داشته باشید تا بتوانید چنین تحلیلهای عمیقی انجام دهید.
مسئله در پژوهش
مسئله گسست دانشی است که پر نکردن آن ضررهایی را به جامعه تحمیل کرده یا آنها را از منفعتی محروم ساخته است.
شناسایی، فهم و بیان مسئله نیازمند تحلیل موضوعی، روششناختی و بافتی پژوهشهای مرتبط است.
تا زمانی که پژوهشگر نتواند این سه (پرسش ذهنی، گسست دانشی و مسئله) را تمییز دهد
و یک مسئله واقعی در پژوهشش طرح نکند،شانس تولید پژوهش مولد تقریبا غیرممکن است.
پژوهشی که انجام میشود احتمالا قابل دفاع است اما مشکلی را حل نمیکند.
چرا؟
چون اغلب اساتید به این سبک پژو
میدانند یک جای کار ایراد دارد
بنابراین برای طراحی پژوهش مولد باید سه اصل اساسی را مدنظر قرار داد:
- اصل اول – آنچه «من نمیدانم» با «آنچه دانشی دربارهاش وجود ندارد» با هم فرق میکنند. اولی به پرسش و گمانههای ذهنی پژوهشگراشاره دارد که به دلیل دانش کم او از موضوع است، و دومی به گسست دانشی.
- اصل دوم – منظور از نبود دانش، دانش کاربردی است. یعنی دانش موجود به حدی کاربردی نیست که چیزی به آگاهی، دانایی و یا توانایی ذینفعان پژوهش اضافه کند به طوریکه بتوانند با بکارگیری این دانش مسئله مدنظر را حل کنند، یا از منفعتی محروم نمانند.
- اصل سوم – هر گسست دانشی الزاما مسئله نیست. تنها زمانی گسست دانشی ارزش پر کردن دارد – یعنی میتواند «مسئله» خوانده شود – که پژوهشگر بتواند نیاز به پر کردن آن را در بافت پژوهشش اثبات کند. یعنی اثبات کند که در صورت پر کردن این شکاف دانشی میتوان در بافت مدنظر جلوی زیانی را گرفت، وضعیتی را بهبود بخشید و یا از منفعتی محروم نماند.
بنابراین میِتوان گفت مسئله، گسست دانشی است که پژوهشگر توانسته نیاز به پر کردن آن را در بافت پژوهشش اثبات کند:
- اثبات کند که چگونه با پر کردن این گسست، میتوان آگاهی، دانایی و یا توانایی موردنیاز (دانش کاربردی و مشکلگشا) برای حل مسئله موردنظر تولید نمود
- و چگونه ذینفعان پژوهش میتوانند با تکیه به این دانش وضعیتی را بهبود بخشند یا از منفعتی محروم نمانند.
چرا درک و تمییز دادن پرسش ذهنی، شکاف دانشی و مسئله در مولدسازی پژوهش خیلی مهم است؟
اساسا هدف پژوهش مولد، طرح یا حل مسائل واقعی و کمک به توسعه (افزایش شادی، رفاه و سلامتی جامعه) است،
درک و تمییز دادن سه مفهوم بالا، برای گذر از مرحله پرسش ذهنی و گسست دانشی بسیار حیاتی و سرنوشتساز است.
چرا؟
چون در غیر این صورت احتمالا پژوهشگر پرسش ذهنی و – در حالت بهتر – گسست دانشی را به جای مسئله پژوهش اشتباه میگیرد
و آن را به عنوان «مسئله» در پژوهش معرفی میکند.
در نتیجه پژوهشی تولید میشود که ظاهرا موضوعی نو را مطرح میکند،
لیکن نه مخاطب منتظری دارد و نه کاربردی برای ذینفعان.
برای گذر از این مراحل لازم است
باید در رفتار خواندن خود تغییر اساسی ایجاد کنید
اول از هر چیز در زمینه موضوع مدنظرتان دانش جامع و عمیقی کسب کنید
که اینکار با مطالعه چند کتاب خوب، دیدن چند سخنرانی عالی مثلا در TED ، مطالعه وبلاگ متخصصان برتر حوزه مدنظر میسر است
نه با مطالعه پایاننامهها و مقالات.
تنها و تنها بعد از اینکه چیستی، چرایی و چگونگی موضوع مدنظرتان را عمیقا درک کردید
حالا به عینکی مجهز هستید به اسم عینک دانش موضوعی که به شما قدرت تحلیل و نقد میدهد.
تنها با این عینک است که میتوانید راه رفته و نرفته دیگران را در زمینه مدنظرتان درک کنید.
بنابراین به جای مطالعه سطحی عناوین و چکیده پژوهشها، به تحلیل موضوعی، روششناختی و بافتی پژوهشها بپردازید و به سه پرسش اساسی زیر پاسخ دهید:
- پژوهشهای پیشین به چه بعد یا ابعادی از موضوع پرداختهاند؟ و به چه ابعادی نپرداختهاند؟ چرا؟ آیا ضعف در روشهای استفاده شده بوده است؟ یا ضعف در دانش موضوعی پژوهشگر بوده و به همین دلیل نتوانسته ابعاد جذاب و کاربردی موضوع را کشف و طرح کند؟
- پژوهشهای پیشین از چه روشهایی برای مطالعه موضوع استفاده کردهاند؟ چرا این روشها نتوانستهاند دانش کاربردی و مشکلگشا تولید کنند؟
- پژوهشهای پیشین در چه بافتهایی و با تمرکز بر چه جامعه(های) پژوهشی انجام شدهاند؟ چرا بافت مدنظر من موردمطالعه قرار نگرفته؟ یا چرا بافت موردنظر من با روشی که مدنظر من است موردمطالعه قرار نگرفته است؟
برای درک بهتر نقش دانش موضوعی در شناسایی دقیق شکاف دانشی و مسئله، ویدئو زیر را به دقت مشاهده بفرمایید.
چون رعایت نکردن همین یک نکته در ابتدای پژوهش بی کاربرد ماندن و بدردنخور شدن پژوهش را صددرصد تضمین میکند.
پاسخ به این پرسشها نیازمند برخورداری از دانش موضوعی، روششناختی و بافتی در حوزه موضوعی موردنظر است.
تنها در این صورت است که پژوهشگر میتواند پرسش خوبی رصد کند که در بافت پژوهشش ارزش پژوهیدن دارد.
و تنها در صورت برخورداری از توانایی تحلیل و نقد علمی است که میتواند آن پرسش خوب را خوب هم بپرسد؛
یعنی از روشها و ابزارهایی استفاده کند که امکان تولید دانش کاربردی را در بافت پژوهش موردنظر فراهم میآورند. در غیر این صورت او احتمالا:
- یا پرسش خوبی مطرح میکند که در بافت بومی پژوهش ارزش پژوهیدن ندارند
- یا پرسش خوبی که در بافت بومی پژوهش ارزش پژوهیدن دارد را کشف میکند اما نمیتواند آن را خوب بپرسد. به عبارتی نمیتواند از روشها و ابزارهای مناسبی برای پژوهشش استفاده کند. در چنین وضعیتی معمولا پژوهشگر پرسش پژوهش خود را به پرسشی کمارزش یا بیارزش – در بافت پژوهش – تغییر میدهد. مثلا پرسشی از نوع چیستی، چرایی و چگونگی را به به پرسشی از نوع «تا چه حد موافق یا مخالفید» تبدیل میکند.
نتیجه آنکه پژوهش او گسست دانشیای را مطرح میکند که پر کردن آن در بافت پژوهش ضرورتی ندارد
و در نتیجه دانش تولید شده از پژوهش او عملا کاربردی ندارد: یعنی پژوهش او نه مشکلی را حل میکند، نه وضعیتی را بهبود میبخشد، و نه جلوی زیانی را میگیرد.
پژوهش شما به کدام میپردازد؟
- پرسش ذهنی؟
- گسست دانشی؟
- مسئله؟
آموزشهای دست اول و بسیار کاربردی درباره مسئلهیابی حرفهای در پژوهش و طراحی پژوهش مسئلهمدار
در بخش اول دوره جامع کیمیاگران پژوهش و این پکیج آموزشی ارائه شده است.
استناد: نظری، مریم. ۱۳۹۳ (۲۰ اسفند). تفاوت پرسش ذهنی، گسست دانشی و مسئله: پژوهش شما به کدام پرداخته است؟. بازیابی شده از وبسایت https://maryamnazari.com.
سلام و خسته نباشید چگونه عضو سایت جالب شما شویم؟ سپاس
سلام و سپاس از حسن توجه شما. عضو خبرنامه شوید.
بسیار عالی