مولدسازی پژوهشها و آموزشها دغدغهای است که ذهن و قلم بسیاری از اندیشمندان، پژوهشگران، اساتید، دانشجویان و سیاستگذاران آموزش عالی کشور را به خود مشغول کرده است.
در پاسخ به این چالش، این سایت رویکرد خودتوانمندسازی پژوهشی و آموزشی را در سطح فردی، سازمانی و حرفهای پیشنهاد داده و – به پشتوانه بیش از ۱۰ سال مطالعه و تجربه موفق به کارگیری این رویکرد در مولدسازی آموزشها و پژوهشها در داخل و خارج کشور – درباره چرایی و چگونگی آن آموزههایی کاربردی ارائه کرده است (و اخیرا به طور مشخصتر در این نوشته و این نوشته).
استقبال دانشجویان، و برخی اساتید و مدیران پژوهش و صنعت – در موسسههای دانشگاهی و غیردانشگاهی – هم از این رویکرد بسیار عالی بوده اما در رشته کتابداری – به ویژه از سوی اساتید و دغدغهمندان رشته – استقبال چندانی به عمل نمیآید و خودتوانمندسازی را حتی به عنوان یک گزینه در کنار گزینه های دیگر مدنظر قرار نمی دهند.
این بزرگواران تا میانه راه میآیند اما ترجیح میدهند دوباره از اول طرح موضوع کنند و در بیرون از خود دنبال راهحل بگردند و در صورت امکان هم صورت مسئله را پاک کنند و منتظر معجزه بمانند.
دلیل این مقاومت چیست؟
۱- آیا دلیل آن تنبلی و فرار از مسئولیتپذیری است؟
چون شروع از خود برای برخی از ما واقعا سخت است و ترجیح میدهیم برای نارضایتمندیهایمان دلیل بیرونی داشته باشیم و با وجدان آسوده مانند دیروزهایمان عمر بگذرانیم.
۲- آیا دلیل آن عادت به گذشته و هراس از تغییر است؟
۳- آیا دلیل آن عدم درک درست مفهوم خودتوانمندسازی است؟
اینکه همچنان پس از توضیح مفصل درباره اینکه با خودتوانمندسازی تغییر تدریجی در سطوح بالا – مانند سطوح سیاستگذاری و تغییر آییننامهها و حقوق و … – به مرور زمان میسر میشود، برخی دوستان دوباره توپ را در زمین وزارت علوم و کمیته طرح درس و .. میاندازند و ترجیح میدهند اول آن بزرگواران اقدامی کنند.
۴- آیا دلیل آن بیایمانی به کارآمدی رویکرد خودتوانمندسازی است؟
چون یا درباره چند و چون این رویکرد عملا (به صورت رو در رو) نشنیدهاند و یا اگر شنیدهاند دریافتهایشان را به کار نبستهاند.
۵- همه
۶- هیچکدام
۷- سایر
به نظر شما دلیل این مقاومت چیست؟
کدام مورد به دیدگاه شما نزدیک تر است؟
پیشاپیش از بازخوردهای ارزشمند شما سپاسگزارم 🙂
استناد
نظری، مریم. ۱۳۹۴ (۱۳ بهمن). چرا در برابر خودتوانمندسازی مقاومت میکنیم؟ بازیابی شده از سایت MaryamNazari.com
با تشکر و سپاس از سرکار خانم دکتر نظری بزرگوار برای این طرح این سوال من با گزینه دوم موافقم که دلیل مقاومت در برابر خودتوانمندسازی عادت به گذشته و هراس از تغییر است.چشم هارا باید شست و نگاهمان را باید تغییر دهیم.متاسفانه ما درگیر یک سری عادت هایی در هر زمینه ای از زندگی هستیم چه در حوزه کاری،زندگی، چه درحوزه علمی و فرهنگی ودانشگاهی.داشتن روحیه خودتوانمندسازی ملزم به این است که یک سری از عادت هایی که سد راه ما برای یافتن مسیری روشن در جهت رسیدن به اهدافمان است را کناربگذاریم و نگرش خود را تغییر دهیم مجدد عرض میکنم چشم هارا باید شست عادت های غلطمان را کنار بگذاریم و در جهت توانمندسازی خودمان پیش رویم برای اینکه بتوانیم ایده های خودمان را به عمل تبدیل کنیم که این امر نیاز به پشتکار،راهکار ،ابزار و ارتقای روزانه توانمندی های خودمان است. در عصر امروز که با حجم زیادی از اطلاعات سروکار داریم با برنامه ریزی هدفمند و شناخت توانایی های خود و ارتقای توانمندی ها و داشتن ذهنی خلاق و عملگرا می توان به فردی موفق در رشته خود بود و ارتباط خودرا با بازار کار و صنعت قوی تر نمود.این به شرط ان است که نگاهمان را عوض کنیم ترس هارا کنار بگذاریم و هدفمند به سوی جلو گام برداریم.
سلام خانم دكتر نظري
ضمن تشكر از بحث ارائه شده وتوجه به موضوع مهم خودتوانمندسازي به نظرم علاوه بر دلائلي كه ذكر فرموديد ميباستي موضوع عدم قرارگيري افرادواجد شرايط وتاثير گذار درموضوع فوق در پستهاي تخصصي را نيز اضافه نمائيدموضوعي كه متاسفانه درهمه مباحث مملكت ما رايج است
خانم دکتر نظری عزیز، سلام
بنظرم گزینه ۷ دلایل بیشتری از سایر گزینه ها را در خود جای داده است. یکی از این دلایل می تواند عدم آگاهی از توانمندی های تاریخ گذشته و بی میلی نسبت کنار نهادن آنها باشد. ریشه این نا آگاهی و بی رغبتی داستانی مفصل دارد و بیشتر از هرچیز به نوع این توانمندی و ارتباط آن با عقاید، عادت ها، مهارت ها و دانش فردی باز می گردد. اما به قول رودلف دوبلی، خلاص شدن از شر این عقاید که من به آن عادت، مهارتها و دانش تاریخ گذشته را هم اضافه می کنم]، سخت اما ضروری است.
با سلام و تشکر برای این مطلب
گزیدهای از قسمت دوم و شناخت کمی از امکانات و افراد آشنا برای افزایش مهارت است
خانم دکتر نظری
با سلام و تشکر به خاطر طرح مسائل ناب و کلیدی، که اگر پاسخی برای آنها یافت شود می توان به آینده امیدوارتر شد. همانگونه که در مطلبم در نشریه الکترونیکی شناسه نوشته بودم خودسازی خلاق می تواند زمینه ساز موفقیت مان در فضای رشته و حرفه شود. اما پاسخ این پرسش که چرا از این خودسازی خلاق استقبال نمی شود به عوامل مختلفی بستگی دارد. برخی از این عوامل تحت تاثیر وضعیت پیچیده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تغییرات متاثر از فناوری مشترک می باشند و برخی نیز به بافت و سرشت رشته ما مرتبط می شوند. از عوامل مشترک که بسیار مهم نیز هستند چو بگذریم به عوامل خاص رشته می رسیم که سبب شده برخی از متخصصان و حرفه مندان تلاشی برای ارتقاء و خودتوانمندسازیشان از خود نشان ندهند. یکی از آفات هایی که به رشته ما (به ویژه در زمان خودنمائی عنوان قدیمیش یعنی کتابداری) ضربه زیادی است القاء باور اشتغال صرف در مراکز اداری و کارمندپروری آن است. متاسفانه کتابدار شدن و وارد شدن در ساختارهای معیوب اداری و غفلت از بخش خصوصی و خدمات اطلاعاتی متعددی که فارغ التحصیلان ما می توانند متولی ارائه آنها باشند، سبب شده است زمینه بروز خلاقیت و افزایش انگیزه برای خودتوانمدسازی متخصصان علم اطلاعات کاهش پیدا کند. امیدوارم پس از تغییر عنوان رشته و بهبود وضعیت سرفصلهای آموزشی و تلاش برای تغییر گرایش فارغ التحصیلان در بازار کار به سمت و سوی ارائه خدمات اطلاعاتی و انجام کسب و کار خلاقانه در این حوزه، این وضعیت تا حدود زیادی بهبود پیدا کند. برایتان آرزوی موفقیت دارم.
سلام
من با گزینه ۵ موافقم که ۴ عامل قبلی را ، به نسبتهای مختلف در خود دارد اما اگر گزینه ۵ نبود، با گزینه ۳ موافق بودم.
سلام و درود
تصور می کنم عادتها و کهن الگوهای آدمی که از بدو حیات شکل می گیرند طوری با گوشت و پوست و خون و بالاتر از همه اینها با اندیشه ما عجین می شوند که برای او جنبه اصیل دارند. تا جائی که اگر منصفانه و عالمانه با چالشی مواجهه داشته باشیم تغییر خود را سخت می دانیم. از سوی دیگر وقتی تصور درست و بجا از خودتوانمندی ها به تمام اقسامش که از فکر میآغازد و به روح و جسم ختم می شود نداشته باشیم طبعا نمی توان انتظار راهبرد صحیح و مناسب از مصاحبین و نویسندگان این عرصه داشت. به همه اینها ترس از نقایص و دیرکردهای پژوهشی را نیز بیفزاییم نتیجه بهتر روشن می شود و شاید دلایل دیگر نیز به تفاخر سهیم باشند اما آسیب شناسی هر یک فرصت مبسوطی را می طلبد
سلام دوستان و سپاس از بازخوردهای دقیق و ارزشمند شما 🙂
یک نکته مشترک تقریبا در تمام دیدگاهها – و دیدگاههای ایمیل شده – وجود دارد و آن هم این است که بسیاری از افراد نمیتوانند در بافت محدودیتها و مقتضیات زندگی فردی، اقتصادی و شغلی خود جایی برای خودتوانمندسازی بیابند و با چرایی آن ارتباط معناداری برقرار کنند و به همین دلیل ترجیح میدهند وضعیت فعلی خود را که امن است حفظ کنند. بعضیها هم آنقدر به یک روتین عادت میکنند و آنقدر باورشان شده که مسئولیت امروز و فرداهایشان بر عهده دیگران است که با وجدانی آسوده انجام رفعتکلیفی کارها یا انجام کارهای رفعتکلیفی را بر خودتوانمندسازی و انجام درست کارهای درست ترجیح میدهند.
اما در رشته کتابداری که سالهاست تغییر سرفصلها، حذف کردن برخی مقاطع تحصیلی (مانند کارشناسی) و یا حذف و اضافه کردن پایاننامه راهحلهایی هستند که نوشتهها، جلسات و نشستهای زیادی را به خود اختصاص داده و هر بار هم با یادآوری واقعیت تلخ افت کیفیت آموزشها و پژوهشها طرح این راهحلها از سر گرفته میشوند، حتی نیاندیشیدن جدی درباره خودتوانمندسازی و بازآموزی – توسط اندیشمندان و دغدغهمندان این حوزه – قدری تاملبرانگیز است!
به هر حال آنچه مبرهن است این است که ما انسانها یا از سر نیاز کاری را انجام میدهیم یا به خاطر دوست داشتن و عشق. اما چون «نیاز» محرک بیشتر رفتارها و تصمیمهای اکثر افراد و سازمانهاست است؛ اکثر افراد به خاطر نبود اجبار اغلب تا آخر عمر در خود نیازی برای تغییر احساس نمیکنند و به همین دلیل اغلب هم لذت رشد و بهتر شدن را تجربه نمیکنند.
به علاوه به قول جیم روهان در مکان و زمانی کاملا مشابه با جمعیت زیادی درباره مزایا و چگونگی انجام یک کار خیلی خوب و مفید حرف میزنیم، همه هم برای انجام این کار خوب و مفید خیلی مصمم به نظر میرسند. اما در نهایت تعداد خیلی کمی از آنها آن کار را انجام میدهند. چرا؟ ما نمیدانیم! این جزو پیچیدگیهای ناشناخته رفتاری انسان است 🙂
و البته به همین دلیل است که در این کره خاکی تعداد آدمها و سازمانهای موفق، تاثیرگذار و ثروتمند بسیار بسیار کمتر از افراد و سازمانهای نیازمند و قربانی هستند! افراد و سازمانهایی که برای رشد نکردن و ناموفقیتهایشان هزار و یک دلیل به ظاهر موجه دارند.
به امید روزی که بتوانیم با قدری قناعت، ریسکپذیری و برنامهریزی بلندمدت، برای پرورش تواناییهایمان وقت و هزینه بگذاریم و زندگیای با کیفیتتر را تجربه کنیم و به ارتقای خدمات و عمقبخشی به تخصصمان قدری به کیفیت زندگی همنوعانمان بیافزاییم. خودتوانمندسازی یک طرز فکر است، اگر از آن بیبهره باشیم در برنامهریزیهای ما هیچ جایگاهی نخواهد داشت.
سلام.
برای شخص من، گزینۀ دوم دلیل اصلیتری است. برای انجام کاری، باید بتوان تا حدودی نتیجۀ کار را پیشبینی کرد، اینگونه انگیزه هم بیشتر میشود.اما مواقعی که عوامل مداخلهگر بسیارند و تعداد زیادی از این عوامل از کنترل شخص خارج هستند، آینده مبهمتر میشود و ترس از تغییر بیشتر میشود.
و البته واضح و مبرهن است که میزان مسئولیتپذیری هم مهم است. در خودتوانمندسازی، فرد از نظر روحی باید قویتر باشد. چون بیشتر اشتباهات متوجه خود اوست. انتقادها را باید از خودش بکند، که کار سادهای نیست.
موضوع بسیار جذابی است. من باید بیشتر بهش فکر کنم (کما اینکه به خاطر مسئلهای، دو ماه است که دارم از جنبۀ دیگری به آن فکر میکنم). حتما بعدتر نظرم توسعه پیدا کرد و عمیقتر شد. خیلی خوشحال میشوم اگر نتایج پژوهشتان را با من هم به اشتراک بگذارید.
شاداب باشید
با سلام خود توانمند سازی با تغییر ار تباط مستقیم دارد . تغییر در قرن ما سرعت گرفته , بنا براین ما در مسیر تغییر و به تبعیت از آن خود توانمند سازی قرار گرفته ایم . شما کودکان عصر حاضر را ملاحظه فرمایید . خود توانمند سازی می تواند ژنتیکی و یا بیرون ( محیط) باشد . نرون های مغز حتی با حرکات ورزشی وحرکات کوچک فعال می شوند . افکار نو , کنجکاوی فردی واجتماعی واطرافیان خلاق می توانند انگیزه این حرکت درونی خود توانمند سازی را فعال , پویا ومستمر نمایند. آموزش بدون انگیزه اثر بادوامی را نخواهد داشت.
با سلام مجدد مقاومت در مقابل تغییر طبیعی است واین عکس العمل مثبت مغز است چرا که در غیر این صورت انسان بایستی دائم در حال تغییر باشد .بعبارتی انسان با تز محیط بیرون وآنتی تز داخلی سنتزی می سازد که ممکن است در غالب موارد بار تز سنگین واثر گذار باشد . راسل در مورد خواندن کتاب می فرمایند : من کتاب را طوری می خوانم که هم می خواهم مطال را کامل بپذیرم وهم کامل رد کنم , محصول حاصله بسیار شیرین است .
سلام و سپاس از بازخورد ارزشمند شما. دقیقا همینطور است خودتوانمندسازی پاسخی است به تغییر و پاسخی است به نیازهای پاسخ داده نشده. نیازهایی که چون ابتدا درست تشخیص داده نشدهاند، بیپاسخ ماندهاند. در خودتوانمندسازی با رویکرد سواد اطلاعاتی میآموزیم چگونه این نیازها را تشخیص دهیم و چگونه با مناسبترین منابع و راهکارها به آنها پاسخ دهیم.
علاوه بر ویژگیهای فیزیولوژیک انسان که به آنها اشاره فرمودید، دلایلی دیگری هم برای مقاومت و اقدام نکردن وجود دارد که به قول جیم ران جزو اسرار و ناشناختهها هستند. ایشان میگویند «همه ما در فضای مشابهی درباره اهمیت و ضرورت چیزی، چیزهای جذابی میشنویم، همه تقریبا به یک میزان درباره انجام آنها هیجان زده میشویم اما فقط تعداد خیلی خیلی کمی از ما واقعا اقدامی میکنند. چرا؟ نمیدانیم، این جزو ناشناختهها و اسرار است».
که البته تفسیرها و دلایل فیزیولوزیکی، روانشناسی، اعتقادی، و … بسیاری میتواند داشته باشد و علوم مختلف در این باره به نظریهها و یافتههای رسیدهاند. در این نوشته مشخصا مخاطب من کتابداران بودند که سالهاست درباره بهبود آموزشهای رشته علم اطلاعات صحبت میکنند ولی به جز تغییر سرفصلها و حذف و اضافه کردن درسها، اقدامی برای خودتوانمندسازی و بازنگری بینشی و روشی درباره چرایی و کارکردهای رشته انجام نمیدهند.
باز هم ممنون از بازخورد شما 🙂
دلیلش اینه که اعتماد به نفس و عزت نفس یک فرد در کل زندگیش توسط کسی که ازش بهره کشی میکرده گرفته شده. چه خانواده چه حکومت و سیستم و چه کارفرماش. شاید خیلی هم افکار بلند پروازانه ای به ذهنش برسه ولی در نهایت با این جمله که من نمیتونم و هیچ کاری ازم بر نمیاد سر و تهش رو میبنده.
ممکن است شما مسئول زمین خوردن خود نباشید
اما مسئول از جا بلندشدن خود هستید
این آموزش و این آموزش را مشاهده بفرمایید