سالهاست که داستان «کتابداری و کتابدار در جستجوی هویت» به روایتهای مختلف مطرح میشود ولی با هر بار طرح مجدد آن به نظر میرسد که کتابداری همچنان در جستجوی کرسی و جایگاهی شایسته سرگردان است. برای پایان دادن به این سرگردانی چه باید کرد؟
دوست عزیزی در بازخوردهای این نوشته پرسشی مطرح کردند که به گمانم پرسش بسیاری از حرفهمندان، دانشجویان، دانشآموختگان و گاها پیشکسوتان رشته کتابداری (علم اطلاعات و دانششناسی) است:
«به نظرتون چرا رشته ما را بعضی افراد بی ارزش قلمداد می کنند؟ مخصوصا افرادی که در رشته خودشان کاری پیدا نکردن و اومدن تو کتابخانه بزرگ جای مهمی را اشغال کردن در حالیکه هیچ صنمی با رشته ما ندارن»
پاسخم به پرسش قدری طولانی شد و فکر کردم اگر پرسش و پاسخ در بخش بازخوردها بماند آنگونه که باید با دیدگاههای ارزشمند خوانندگان پخته و پرداخته نمیشود. به همین دلیل تصمیم گرفتم پاسخ خود را در قالب این نوشته منتشر کنم تا علاقهمندان و دغدغهمندان هم بتوانند با درج دیدگاههایشان در انتهای نوشته به فهم و تکمیل آن کمک کنند. پیشاپیش از وقت و بازخوردهای ارزشمند شما سپاسگزارم.
… و پاسخ من به این پرسش:
به نظر من دلیل ناشناخته ماندن واقعیت حرفه و رشته کتابداری، ناتوانی حرفهمندان این حوزه در شناساندن قابلیتهای رشته و حرفه به مخاطب است؛ البته به زبانی که مخاطبان و خریداران خدمات رشته بتوانند در بافت مسائلشان با قابلیتهای رشته و تخصص کتابداران ارتباط بگیرند. و دلیل این ناتوانی این است که در دانشگاهها درباره «چرایی» رشته کتابداری و قابلیتهای آن در حل مسائل واقعی جامعه آموزش و بینشسازی لازم صورت نمیپذیرد و پرداختن به «چرایی» – و فلسفه رشته در بافت واقعی بازار کار – در آموزشهای دانشگاهی تقریبا هیچ جایگاهی ندارد. البته نپرداختن به «چرایی» کاستی است که تقریبا در تمام رشتهها و در تمام مقاطع تحصیلی به چشم میخورد لیکن رشته کتابداری به دلیل ناشناخته بودنش از دبیرستان و مدرسه آسیبپذیری بالاتری دارد و فهمیدن و فهماندن ارزش و قابلیتهای آن – برای کسی که چرایی آن را نمیداند – قدری دشوارتر است.
در هر کاری تا چرایی آن را ندانیم نمیتوانیم – به صورت کامل و خلاق – از دانش و مهارتهایمان برای فهم و حل مسائل کاربر/مشتری استفاده کنیم و وقتی که تخصص ما ناتوان از حل مسائل واقعی باشد دیده نمیشویم. به عنوان مثال تا زمانی که عمیقا درک نکرده باشیم که فلسفه کتابداری رساندن اطلاعات به کاربر است و به تناسب نوع کاربر تنوع در خدمات اطلاعاتی وجود دارد و به همین دلیل این خدمات باید متناسبسازی شوند، کتابدار نمیتواند در مواجه با کاربر از دانستههای خود برای خلق خدمات جدید استفاده کند. کار او عمدتا محدود میشود به خدمات سنتی امانت، مرجع، فهرستنویسی، و اشاعه اطلاعات و اطلاعات هم اغلب خلاصه میشود به کتاب، نشریه و بانکهای اطلاعاتی.
درک عمیق چرایی رشته و چرایی یادگیری مجموعهسازی، سازماندهی و اشاعه اطلاعات است که در دانشآموخته کتابداری این قابلیت را ایجاد میکند تا دانش و مهارتهای خود را در بافتها و موقعیتهای مختلف کاری ترجمه کند و از آنها برای حل مسائل واقعی مشتری/مخاطبش استفاده نماید. و تنها در این صورت است که کار او دیده میشود و کاری میشود تخصصی که تنها یک حرفهمند کتابداری قادر به انجام آن است.
در صورتیکه اگر کتابداری را در سطح – و نه عمق نگاه کنیم – واقعا در حد مهارتهای آموختنی است که هر کسی میتواند با گذراندن دوره کوتاهمدت آموزشی آن را بیاموزد و در این حرفه کار کند. به نظر من ایراد از ماست نه از کسانی که بدون تخصص و مدرک دانشگاهی در رشته کتابداری وارد حرفه کتابداری میشوند. برای ایجاد جایگاه تخصصی و ویژه باید اول درباره چرایی رشته و چرایی خودمان به عنوان کتابدار بیشتر یاد بگیریم تا بتوانیم با دانستههایمان کاری متفاوت و تاثیرگذار انجام دهیم. کاری که یک غیرحرفهای در رشته کتابداری نتواند انجام دهد. با فهم چرایی رشته، میتوانیم چهرههای متنوع و کمتر دیده شده رشته کتابداری را کشف کنیم، در بافت این چهرهها جایگاه ویژهای برای خود تعریف کنیم، و در آن جایگاه نقشآفرینیهای منحصر به فردی داشته باشیم.
برای خروج از منطقه گمنامی و مزه کردن تجربه «بودن»
وقتی دیده نمیشویم دو کار میتوانیم انجام دهیم:
- کار اول – دیگران را سرزنش کنیم که چرا ما را نمیشناسند و منتظر بمانیم تا کشفمان کنند.
- کار دوم – سعی کنیم رشته، قابلیتهای رشته و قابلیتهای خودمان را به عنوان متخصص رشته بشناسیم و این قابلیتها را عملا – در قالب حل مسائل واقعی مخاطبان – به جامعه هدف بشناسانیم – یعنی در آنها «آهان» ایجاد کنیم – و از این طریق آنها را جذب تخصص و خدماتمان نماییم.
خروجی کار اول این است که در نقش قربانی باقی میمانیم و درباره علل گمنام ماندنمان دلایلی – ظاهرا – قانع کننده داشته باشیم و با وجدانی آرام و حق به جانب هر روزمان را مثل دیروز سپری کنیم.
خروجی کار دوم این است که با کسب بینش، دانش و مهارتهای موردنیاز، در خودمان و مخاطبمان حس خوب مفید بودن را ایجاد میکنیم و از این طریق اعتماد به نفس حرفهای و بودن را در حرفهمان تجربه میکنیم. از این طریق برند حرفه و رشته کتابداری را بازسازی میکنیم.
راهحلهای بنیادی
مثل بسیاری از چالشهای آموزشی و حرفهای، بازنگری آموزشهای دانشگاهی، بازبینی سیاستهای آموزشی رشته و ارزیابی دانشجو، بازنگری شیوههای آموزشی – با تمرکز ویژه بر نهادینه کردن آموزش چرایی رشته – بازآموزی اساتید و … از جمله مواردی هستند که پرداختن به آنها به حل ریشهای مسئله در مقیاس کلان کمک میکنند.
راهحلهای زود بازده
اما چون عملی شدن این موارد بسته به همت و اراده دیگران دارد و نمیدانیم دیگران چه زمانی عزمشان را جزم خواهند کرد، به همین دلیل پیشنهاد من رویکرد «شروع از خود» یا خودتوانمندسازی تحصیلی و حرفهای است. اینکه هر یک از ما از خودمان شروع کنیم:
اگر دانشجوی کتابداری هستیم درباره چرایی رشته و چگونگیهای فعالیت در آن عمیقتر و اصیلتر مطالعه کنیم؛ یعنی از کلاس و درس و جزوه و منابع فارسی پا را فراتر بگذاریم. با حرفهمندان و خلاقان رشته کتابداری در ایران و جهان آشنا شویم و با آنها ارتباط بگیریم، درباره آنها و مسیرهای شغلیشان مطالعه کنیم و با فراگیری قابلیتهای موردنیاز خودمان را برای ورود به مسیر شغلی دلخواهمان بسازیم.
اگر کتابدار هستیم با استفاده از همین روشها خودمان را بازآموزی کنیم. با خودتوانمندسازی حرفهای قابلیتهایمان را به جامعه هدف بشناسانیم و از این طریق به آنها کمک کنیم تا از تخصص ما برای حل مسائلشان استفاده کنند. یعنی از طریق شغل و تخصصمان ارزشآفرینی و ثروتآفرینی کنیم و تاثیرگذار شویم.
اگر مدرس کتابداری هستیم وقت بیشتری را صرف آموختن و آموزش چرایی رشته کنیم و از دانشجویان بخواهیم تا در بافت علائقشان چرایی رشته را بازتعریف کنند. با بکارگیری رویکردهای ساختگرایی در آموزش به دانشجویان کمک کنیم تا آموختههایشان را با مسیر شغلی دلخواهشان پیوند دهند و به یادگیریشان معنا ببخشند. یعنی بین آموختهها و علائق شغلی خود پیوند معنادار ایجاد کنند.
این «خود» میتواند یک کتابخانه، یک دانشگاه، یک دانشکده و یا یک موسسه باشد که به نوعی به کار کتابداری، توسعه حرفه کتابداری، تربیت کتابدار، بسط دانش رشته کتابداری مشغول به فعالیت است.
در هر نقش و جایگاهی که هستیم سعی کنیم چرایی رشته و حرفه را عمیقتر بشناسیم و با عملکرد حرفهایمان آن را ملموستر به جامعه هدف بشناسانیم. چون این عملکرد افراد است که به حرفه و رشته معنا میدهد و برند رشته را میسازد و هر یک از ما به تناسب مقیاس و شعاع کاری خود سازنده و معرف پروفایل حرفه و رشته هستیم.
شما چقدر ارزشآفرین هستید؟
برای شروع پیشنهاد میکنم به این پرسش فکر کنید و اگر مایل بودید پاسخ خود را در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید:
- خدمات و تخصص شما در نقش کتابدار یا حرفهمند کتابداری کدام نیاز جامعه را برطرف میکند؟ اگر این نیاز برطرف نشود چه اتفاقی میافتد؟
اگر نتوانیم ضرورت وجودی خودمان و اهمیت کارمان را در بافت نیازهای واقعی جامعه هدف تعریف و توجیه کنیم، انتظار شناخته شدن و دریافت توجه درخور قدری غیرمعقول است. برای دیده شدن ارزشمان باید ارزشآفرینی کنیم آن هم به زبان نیاز مخاطب. ارزشآفرینی یعنی افزودن چیزی به کیفیت زندگی دیگران (مخاطب) به طوریکه او بتواند با آن – کیفیت افزوده – مسئلهای از مسائلش را حل کند.
استناد: نظری، مریم. ۱۳۹۴ (۶ بهمن). چرا ارزش کتابداری و کتابداران کشف نمیشود؟ بازیابی شده از سایت MaryamNazari.com
یک دیدگاه ایمیل شده – دیدگاه آقای مصطفی امینی درباره چرا ارزش کتابداری کشف نمی شود؟
جناب مصطفی امینی زحمت کشیدند و دیدگاهشان را در قالب یک فایل پیدیاف به ایمیل شخصی بنده ارسال کردند. ضمن تشکر و با اجازه ایشان، دیدگاهشان در لینک بالا با دوستان عزیز به اشتراک گذاشته میشود.
سلام خانم دکتر نظری
مطلب بسیار عالی و انگیزشی بود . امیدوارم هر یک از ما کتابداران این سوالات را در طول زندگی حرفه ایی خود جهت پیشبرد بیشتر اهداف ، از خود بپرسیم و خلاٌ های موجود را به گفته جنابعالی ابتدا از خود شروع کرده و پر کنیم.
برقرار باشید.
سلام و سپاس از بازخورد ارزشمند شما 🙂
به نظرم دو نکته باید مورد توجه قرار بگیره اول اینکه اسم این حرفه خوب نیست حالا جدیدا تغییراتی ایجاد شده بنا به رسالت هایی جدیدی که برای این حرفه دیده شده دوم اینکه کتاب و کتاب خوانی رونقی نداره و ظلم به این حرفه مثل کتاب خوانی اتفاق می افته سوم اینکه کتابدارها یا در کتابخانه ها حضور ندارند یا اگر حضور دارند دسترسی مخاطبان و راهنمایی برای یافتن کتاب از طریق دانش کتابداری اتفاق نمی افته. کتابخانه ها قفسه باز نیستند و کتابدارها حضور فعال در یافتن اطلاعات نیستند. چهارم تغییرات بسیار زیادی در حرفه کتابداری و علم اطلاعات ایجاد شده است که فارغ التحصیلان این رشته توان ورود به عرصه ارائه دیجیتال و نحوه عرضه آن را ندارند نهایت اینکه اصلا نیازی نیست مردم بشناسند. هزاران شغل وجود داره که مردم شناخت دقیقی از اونها ندارند مهم ان است که کتابداران بتوانند در ارتقا علم جامعه ما نقش کلیدی و تاثیر گذار داشته باشند.
سپاس از بازخورد شما.
خیلی با شما موافق نیستم. به نظر من عملکرد حرف اول را میزند و نام و برچسب شیک حرف دوم. حتی به فرض که نام شیک، جایگاه و توجهی را برای کتابدار ایجاد کند، اگر خدمات همان خدمات سنتی باشند و مسئلهای از مسئله کاربر را حل نکنند، اتفاقی که میافتد هم نام خراب میشود و هم اعتبار کتابدار کمتر از قبل میشود.
واقعیت این است که رسالت رشته و حرفه کتابداری بسیار فراتر از کار در کتابخانه و ارائه خدمات کتاب-محور و ترویج خواندن است. کتابدار باید بتواند با فهم نیازهای واقعی کاربر برای او خدمات اطلاعاتی جدید و خلاقانه بیافریند. و برای این کار باید درباره چرایی رشته و حرفه و بعد از آن چگونگی آن عمیقتر و اصیلتر مطالعه و مهارتافزایی کند.
به عنوان مثال تا کتابدار عمیقا درک نکند که کتابخانه عمومی یعنی دانشگاه مردم، نمیتواند برای نیاز یک جوان ایرانی – که کاریابی است – خدمات اطلاعاتی مناسب طراحی کند. چون ذهنیت او از کتابخانه و شغل کتابداری عبارت است از مجموعهسازی، سازماندهی و ارائه خدمات در حوزه کتاب، نشریه و بانک اطلاعاتی. با این ذهنیت او نمیتواند خیلی فراتر از امانت کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی گام بردارد. و چون این خدمات جذابیتی برای کاربر ندارند به مرور کتابدار را حاشیهنشینتر میکنند. اتفاقی که افتاده این است که کتابدار به جای متناسبسازی قابلیتها و خدماتش، گلمهمندیاش از جامعه و رئیس بیشتر شده و همچنان در تلاطم برای جذاب نشان دادن خدمتی است که دیگر باب سلیقه مشتری نیست.
منظور از دیده شدن دریافت توجه و شنیدن تقدیرهای صوری دیگران نیست. منظور استفاده از قابلیتهای کتابداری و کتابدار در حل مسائل جامعه است. منظور خلق ارزش افزوده است که در درجه اول با دیده شدن و فهمیدن تواناییهای کتابدار شروع میشود و بعد از آن است که کاربر/مشتری حاضر میشود بابت ارائه خدمات مشکلگشا پول هم بپردازد. در این صورت است که کتابدار میتواند از قابلیتهایش برای ارزشآفرینی و ثروتآفرینی استفاده کند و با عزت نفس و افتخار بیشتری فعالیت نماید.
آن موقع است که دیگر نیاز کتابدار چند تومن حقوق بیشتر نیست.
آن موقع است که به فرض دیده نشدن در یک کتابخانه، کتابدار قابلیت ایجاد کسب و کار خود را پیدا میکند.
قابلیتهای رشته کتابداری بسیار فراتر از رشتههای دیگر است و اینها ناشناختههایی هستند که کتابدار را قانع و نیازمند نگه داشتهاند، و هراسان از پیدا نکردن یا از دست دادن شغل. برای خروج از این وضعیت لازم است تا کتابداران:
– درباره چرایی و فلسفه رشته و حرفهشان بیشتر مطالعه کنند،
– درباره قابلیتهای رشته کتابداری در بافت حل مسائل واقعی جامعه بیشتر بیاموزند،
– و تواناییهای خود را برای تامین نیازهای کاربر/مشتری موردنظر متناسبسازی نمایند
– و با عملکرد خوبشان در حرفه ارزشآفرینی و ثروتآفرینی کنند.
در این صورت است که عنوان رشته و حرفه حرف اول را نمیزند. این عملکرد خوب کتابدار است که برای او کار و ارزش میآفریند.
سپاس مجدد از بازخورد شما 🙂
بسیار با حرف شما موافقم
سلام
برادر عزیزم ۸۰% افراد مشغول در کتابخانه های موجود در ایران غیر کتابدار هستند و با حرفه و علایق رشته کتابداری آشنایی نداشته و یا ارزشی قایل نیستند مکان را جای وقت گذرانی و تفنن می دانند که سر برج حقوق بگیرند کسی که تاریخ خونده ایا حوصله دارد که نیازاطلاعاتی کاربر را رفع نماید؟ کتابدار مانند فروشنده ای است که راضی نیست مشتری بدون این که چیزی خریده باشد مکان را ترک نماید کتابدار هم راضی نیست کاربر بدون این که نیاز اطلاعاتی خود را بر طرف نماید کتابخانه را ترک کند. هر کس مشکلات را از بعد خودش مطرح می کند و سلیقه ها متفاوت است اما اگر کتابداری از لحاظ امنیت شغلی تامین گردد اون موقع ارزش آن مثل کشورامریکا یا بریتانیا می باشد چرا رشته بانکداری یا دفترداری خوب است اما کتابداری بد است؟ چون بی ارزش قلمداد می کنند می گویند تاثیری در پیشبرد علم ندارد اگر رشته شترمرغ شناسی ایجاد شود و برای آن ۵ الی ۶ میلیون حقوق در نظر بگیرند باور کن ارزش آن از قضات و وکیل بالا خواهد رفت چون پول بیشتری می دهند اما اگر پول نباشد و ان را بی ارزش جلوه بدند مثل حذف رشته علوم انسانی در جامعه می شود، درد زیاد است اما فعلا مرهمی برای آن وجود ندارد
با تشکر
درود بر شما
مثل همیشه بسیار بجا و سودمند بود.
امیدوارم همکاران عضو هیئت علمی این مطالب را در کلاسهای خود مورد بحث قرار دهند، بویژه برای دانشجویان تازه وارد.
نیک فرجام باشید
فتاحی
سپاس از بازخورد ارزشمند شما استاد 🙂
سلام و سپاس خانم دکتر نظری عزیز
مثل همیشه نوشتاری تامل برانگیز و ارزشمند را نوشتید و همگان را به تفکر واداشتید. میدانید که من بی قیدو شرط تمام مطالب شما را می پذیرم اما دل مشغولیهایی دارم که از پاسخ گویی به آنها عاجز می مانم.
اینکه هر فرد از خود آغاز کند کاریست بسیار شجاعانه و در خور تحسین و قطعا بسیاری از مشکلات و موانع موجود درحرفه از میان برداشته خواهد شد اما آیا واقعا این کافیست؟ یعنی هیچ حرجی بر کسانیکه تصمیم گیرنده هستند و با تصمیمات آنها بعضا در حرفه میتوان ره صد ساله را یک شبه رفت، نیست؟
به کتابخانه عمومی اشاره فرمودید و اینکه دانشگاه مردمی است! وضعیت کتابخانه های عمومی در چند سال اخیر بر کسی پوشیده نیست و اتفاقات آن نقل کوچه و بازار شد خانم دکتر عزیز، بستری که حدود ۶ هزار کتابدار در آن فعالیت دارند طی سالهای اخیر چگونه مدیریت شد؟ نمیخواهم بنشینم و دیگران را متهم کنم اما به نظر من بستر بسیار مهم است. دوستی از حضور غیر کتابداران در کتابخانه ها نوشتند، بله این یک آسیب است اما کلی کتابدار داریم که الفبای حرفه ای شان را هم بلد نیستند! بر حرف شما صحه میگذارم که اگر من خود بتوانم نگاه عمیقی به چرایی رشته و شغلم داشته باشم، مخاطب نیز ارزش کار مرا خواهد فهمید، درست است که با هر نامی باید بتوانم چنان قوی به نیاز اطلاعاتی مخاطب پاسخ دهم که نبود من برایش فقدانی جبران نشدنی باشد اما همه اتفاق در کتابخانه ها این نیست. این حرف زمانی درست است که بستر این امر محیا باشد و فقط بحث سر خوب و بد بودن حرفه مندان باشد که متاسفانه اینطور نیست. تصمیات آنی، نظام اداری غلط، مدیریت نا بجا، فضای نامناسب، عدم توجه به قابلیتها و صدها اتفاق دیگر وجود دارد که توانایی و عدم توانایی شما بعضا به چشم نمی آید. بهترین و تواناترین افراد از راس امور کنار گذاشته شدند و افراد با قابلیتهای اندک در صدر قرار گرفتند و تصمیمات عجیب و قریبی که فقط قابلیتها را نابود میکند در حال اجراست….
اونقدر اتفاقات نا میمون در بسترهای اداری کتابخانه ها جاریست که نشان دادن قابلیت حرفه ای محلی از اعراب نداره خانم دکتر نازنین. به نظرم مفهوم بهترین بودن حرفه و رشته گم شده، بهترین بودن برای مخاطب با بهترین بودن برای سازمان تفاوت داره، تازه در بحث بهترین بودن برای مخاطب، با توجه به بخشنامه های موجود، اگر برای مخاطب کودک بهترین باشی، مخاطب بزرگسال رو از دست دادی و بر عکس. سیستم مثل جزیره عمل میکنه، هر بخش برای به کرسی نشوندن حرف خودش در تلاشه.
من در حرفه و کارم بهترین بودم و هستم و خواهم بود، همیشه از خودم شروع کردم و بهترین رو از حرفه و رشته ام برای مخاطبم به نمایش گذاشتم اما ارزشی نداره، فقط خودم هستم که عذاب وجدان ندارم.
به نظرم ورود به این بحث مثل حلقه های یک زنجیر می ماند که باید آسیب شناسی شود و حلقه ها درست در جای خود قرار گیرند و نتیجه مطلوب به دست آید و همانگونه که حضرتعالی فرمودید چون نمیشود منتظر عزم بقیه بود، در شرایط فعلی شروع از خود راه حل مناسبی است.
خانم خلیلی عزیز
سپاس از بازخورد ارزشمند شما. کاملا حق با شماست به همین دلیل مخاطب خودتوانمندسازی را هم افراد و هم سازمانها قرار دادهام:
«این «خود» میتواند یک کتابخانه، یک دانشگاه، یک دانشکده و یا یک موسسه باشد که به نوعی به کار کتابداری، توسعه حرفه کتابداری، تربیت کتابدار، بسط دانش رشته کتابداری مشغول به فعالیت است.»
و هر چند کند ولی تاثیرات مثبتی بر نگرش و تصمیمگیری برخی سازمانها – از جمله مدیران خوشفکر نهاد که واقعا تغییر مثبت دغدغه آنهاست – داشته است (این یک سورپرایز است و به محض ورود به فاز عملیاتی اطلاعرسانی خواهد شد).
به هر حال شروع دشوار است ولی باید شروع کرد، تاثیر گذاشت و رشد کرد. اگر شما با خودتوانمندسازی بتوانید روی یک نفر تاثیر مثبت بگذارید کافی است. و همین یک یکهاست که تصاعدی رشد خواهند کرد و تاثیرشان وزن بسیار بیشتری از دهها نفر خواهد داشت.
به نظرم بهترین مزیت خودتوانمندسازی چه در سطح فردی و چه در سطح سازمانی این است که این خود، خود را از تجربه مفید بودن و رشد محروم نمیکند. این مهمترین چیزی است که باید همه ما قبل مرگ تجربه کنیم چون اصلا فلسفه وجودی ما همین است که بهتر از دیروز شویم، قدری به کیفیت همنوعانمان اضافه کنیم و به داشتههایمان امکان بروز بدهیم؛ یعنی بهترین از نوع خود باشیم. و غمانگیز این است که خیلیها به دلیل اینکه شرایط بیرون را مساعد نمیبینند، امکان چنین تجربهای را از خود محروم میکنند.
اگر بیشتر به مسیر خودتوانمندسازی فکر کنیم و کمتر به نتیجه، خروجی تاثیرگذارتر و غافلگیرانهتر خواهد بود 🙂
ممنون از توضیخات دقیق و عمیق شما.