به زعم صاحبنظران حوزه پژوهش، مسئله – به ویژه در حوزههای علوم اجتماعی – چالش یا تضادی است که در جامعه وجود دارد و وجود آن نه تنها پژوهشگر بلکه جامعه بزرگتری – مثلا یک سازمان، یک گروه، یک صنف و .. – را آزار میدهد(که صاحب مسئله هستند) و حل آن نیازمند پژوهشی ساختیافته است؛ یعنی به چیزی فراتر از مطالعه چند کتاب و مقاله نیاز دارد. برخی از مصادیق ناموزونی و تضاد عبارتند از:
- ناتوانی در سازگاری با تغییر
- شرایط نابسامان کاری
- بیعدالتی و نابرابری
- شرایط بد سلامت، اقتصاد، آموزش و …
- کسری بودجه و درآمد
- برنامه یا پروژه ارزیابی نشده (نا معلوم بودن مفید بودن یک برنامه یا پروژه)
- تضاد در اخلاقیات، ارزشها و باورها
با مطالعه لیست بالا احتمالا تا اینجا به این نتیجه رسیدهاید که پیدا کردن مسئله کار چندان دشواری نیست
و هر یک از ما مصادیق زیادی از جنس اینگونه مسائل را پیرامون خود احساس میکنیم
لیکن در بیان علمی آنها مشکل داریم. د
ر واقع این فهمیدن و فهماندن علمی مسئله است که موضوع رصد و طرح مسئله در پژوهش را دشوار میکند.
اینکه چگونه مسئله بودن مسئله را به صورت علمی اثبات کنیم؟ ا
این نوشته با هدف کمک به پژوهشگران برای غلبه بر این چالش نوشته شده
و مشخصا سه گام کلیدی را برای یافتن، فهمیدن و فهماندن مسئله ارائه میدهد
که دنبال کردن درست و باحوصله آنها تا حدی زیادی راهگشاست و پژوهشگران را در غلبه بر چالش فهمیدن و فهماندن علمی مسئله ورزیده و چالاک مینماید.
کالبدشکافی دقیقتر مسئله
طبق آنچه گفته شد مسئله وضعیت نامطلوب یا غیرطبیعی است
که پژوهشگر با آن مواجه میشود و پس از مطالعه منسجم درباره آن درمییابد
که علیرغم مهم بودنش، قبلا برای آن راهحلی علمی ارائه نشده
و در عین حال ارائه راهحل برای آن به چیزی فراتر از خواندن چند کتاب و مقاله نیاز دارد. ب
ه عبارتی دقیقتر، زمانی این تضاد و ناموزونی مسئله خوانده میشود
که پژوهشگر پس از مطالعه عمیق مبانی نظری موضوع(هایی) که به نوعی به فهم مسئله کمک میکنند
و پس از تحلیل دانش موجود و پژوهشهای انجام شده که به نوعی تلاش کردهاند مسئله موردنظر را طرح و حل کنند دریابد که مسئله مدنظر او نیازمند پژوهشی ساختیافته است،
پژوهشی که با تولید دانش میتواند به فهم و حل مسئله کمک کند. به این ترتیب میتوان مسئله در پژوهش را اینگونه توصیف کرد:
مسئله تضاد یا ناموزونی است که:
- پژوهشگر در جامعه، محل کار، زندگی، تحصیل، و تفریح خود احساس میکند
- و پس از مطالعه و مشاهدات بیشتر درمییابد که دغدغه او دغدغه جامعه بزرگتری هم هست
- و حل آن نیازمند پژوهش و تولید دانش است.
به این ترتیب فرایند پیدا کردن مسئله در سه گام اصلی قابل تعریف است. این سه گام به ترتیب زیر دنبال میشوند:
گام اول مسئلهیابی در پژوهش: کنکاش علائق و دغدغههای خود
برای مورد اول پژوهشگر میتواند به دغدغهها و آرمانهای شخصی، شغلی، تحصیلی و خانوادگی خود بیاندیشد.
چیزهایی که همیشه برای او پرسشبرانگیز بودهاند و یا مواجهه با آنها در او احساس ناخوشایندی را ایجاد کرده است.
تضاد و ناموزونی میتواند نقدهایی باشند که پژوهشگر به پدیدهها و رویدادهای پیرامون خود وارد میکند و رفع آنها را وظیفه دیگران میداند.
این تضاد و دغدغه میتواند آرزوها و آرمانهایی باشند که همیشه پژوهشگر مترصد فرصتی برای حل آنها بوده.
گام دوم مسئلهیابی در پژوهش: فهم علائق و دغدغههای صاحب مسئله
برای مورد دوم لازم است تا پژوهشگر درباره جامعه هدف یا جامعهای که به نوعی از مسئله تاثیر میپذیرند مطالعه کند،
با بافت یا جامعه هدف تعامل داشته باشد و یا حتی به نوعی با آنها زندگی کند یا زمانهایی را با آنها بگذارند.
تنها با تعامل نزدیک با بافت پژوهش و جامعه هدف است که امکان فهم عمیقتر مسئله و قضاوت درباره اینکه آیا پژوهشگر مسئله را درست فهمیده است
و اینکه آیا اساسا مسئله و دغدغه او از نظر جامعه مدنظرش مسئله است یا نه؟ مهیا میشود.
- مطالعه وبسایت سازمان مربوطه (اگر جامعه هدف سازمان است)
- مطالعه نوشتهها و گزارشهای موجود درباره جامعه هدف که توسط خودشان و یا دیگران درباره آنها نوشته شدهاند
- کار کردن و بودن در محیط مورد هدف مسئله
همه و همه از جمله راههایی هستند که به پژوهشگر کمک میکنند تا دریابد آیا آنچه دغدغه اوست دغدغه جامعه بزرگتری هم هست
و آیا اصلا کسی مشتاق حل مسئله هست
و حتی اینکه آیا این دغدغه به قدری برای آنها پررنگ است که حاضر باشند برای حل آن با پژوهشگر همکاری مادی و معنوی کنند؟
گام سوم مسئلهیابی در پژوهش: تحلیل راههای رفته پژوهشگران و اثبات علمی مسئله بودن مسئله
با توجه به اینکه علوم و رشتههای مختلف قابلیت طرح راهحلهای متفاوت برای یک مسئله را دارند
و اصولا پژوهش کارش به کارگیری دانش رشتهها و علوم برای فهم و حل مسائل – از طریق برانگیختن دیدگاهها، تجربهها، و خرد موجود – است،
در این گام لازم است تا پژوهشگر مسئله موردنظرش را به لحاظ موضوعی جایگاهیابی (position) کند
یعنی مشخص کند که میخواهد مسئله را با تکیه بر دانش چه رشته یا علمی طرح و حل کند.
اگر پژوهشگر دانشجوست، جایگاه موضوعی مسئلهاش رشته تحصیلی و موضوع موردعلاقهاش در این رشته است.
اگر پژوهشگر غیردانشجوست و دارای تخصص ویژهای است یا در حوزه خاصی مشغول فعالیت است،
جایگاه موضوعی مسئله، تخصص و رشتهای است که او در آن تخصص دارد یا حوزه موضوعی است که او در آن مشغول فعالیت است.
پس از جایگاهیابی موضوعی، لازم است تا پژوهشگر مبانی نظری موضوع و پیشینه پژوهش مربوط به آن را عمیق و جامع مطالعه کند
و با تکیه بر این مطالعه تحلیلی و مستند مشخص کند که آیا مسئله مدنظر او واقعا مسئلهای است
که قبلا – به واسطه دانش تولید شده پژوهشهای پیشین – حل نشده و برای حل آن در بافت موردنظر باید دانش جدیدی تولید کند؟
کجا دنبال مسئله با ارزش بگردم؟
با توجه به اینکه مسئله، دغدغه واقعی یک جامعه است که در بافت یا context واقعی رخ میدهد
در ابعاد مختلف زندگی و در بخشهای مختلف صنعت و خدمات مانند آموزش، سلامت، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و … قابل جستجوست.
موارد زیر از جمله جاههایی هستند که میتوانید در آنها دنبال مسئله بگردید:
- آموزش و پرورش
- آموزش عالی
- مدیریت سلامت
- بانکها و سیستمهای بانکی
- سازمانهای دولتی
- گروهها و اقشار مختلف جامعه
- موسسهها و شرکتهای خصوصی
- سازمانهای مردم نهاد مانند NGOها و خیریهها
- و ….
و در هر یک از این موارد، مسئله درسطوح مختلفی مانند سیاستگذاری و برنامهریزی، مدیریت، اجرا و پیادهسازی، ارزیابی و اصلاح قابل ردگیری است.
چرا با فهمیدن و فهماندن علمی مسئله در پژوهش چالش داریم و سنت موضوع-گرایی را ترجیح میدهیم؟
با این توضیحات قطعا همه ما مسائل زیادی را پیرامون خود – در محل تحصیل، کار، زندگی، مدرسه و … – احساس میکنیم
و به راحتی میتوانیم به برخی از آنها اشاره کنیم و شاید ساعتها درباره آنها صحبت کنیم
لیکن احتمالا از طرح و اثبات علمی مسئله بودن آنها (یعنی گام سوم) عاجزیم
چرا؟
چون فهمیدن و فهماندن علمی مسئله در پژوهش به چیزی فراتر از بررسی عناوین و چکیده پژوهشها نیاز دارد.
و برای فهمیدن و فهماندن علمی مسئله در پژوهش، پژوهشگر باید دانش موضوعی و روششناختی عمیق و جامعی در موضوع پژوهشش داشته باشد
تا به کمک آنها بتواند – در درجه اول – به فهرست جامعی از پژوهشهای مرتبط با پژوهشش دست یابد
و پژوهشی را از قلم نیاندازد نا بعدا مجبور به سانسور پژوهشهای انجام شده و یا تغییر پژوهش خود نشود.
و در درجه بعد بتواند پژوهشهای انجام شده را به لحاظ موضوعی، روششناختی و بافتی تحلیل و نقد کند.
به پشتوانه چنین تحلیل علمی عمیق و جامعی است که پژوهشگر میتواند هم با اطمینان درباره مسئله بودن مسئله پژوهشش بگوید و بنویسد
و هم با دیدن پژوهشهای هم موضوع و – حتی – هم عنوان نگران و مضطرب نشود.
اغلب پژوهشگران به دلیل برخوردار نبودن از دو دانش کلیدی – یعنی دانش موضوعی و دانش روششناختی – در موضوع پژوهششان
توانایی فهمیدن و فهماندن علمی مسائل پیرامون خود را ندارند و با بیان عبارات غیرعلمی مانند:
«پژوهش من بسیار نو است و پیشینه ندارد یا پیشینه کمی دارد»
نو بودن عنوان و یا موضوع پژوهش خود را اثبات میکنند، نه مسئله بودن مسئله پژوهششان را.
این پژوهشگران اغلب در میانه راه درمییابند که یا مسئله مدنظر آنها قبلا در پژوهشهایی طرح و حل شده
و از اینکه مجبورند دوباره دنبال – به اصطلاح – مسئله بگردند ناخوشحالند
و اگر هم متوجه شوند که مسئله موردنظرشان قبلا در پژوهشهایی طرح شده اما حل نشده
نمیدانند چگونه این ضعف و کاستی پژوهشهای پیشین را اثبات کنند.
این پژوهشگران در مواجهه با عنوان پژوهشی مشابه عنوان پژوهششان کل کار خود را زیر یک علامت سوال بزرگ میبینند
و نمیدانند چگونه به عباراتی مانند:
«این موضوع تکراریست» واکنش علمی نشان دهند
و ثابت کنند که درست است موضوع و عنوان پژوهشم تکراری به نظر میرسد
اما چند ده یا چند صد پژوهش انجام شده – بنا به دلایل علمی – نتوانستهاند این مسئله را حل کنند – مثلا – چون از روشها و ابزارهای مناسبی استفاده نکردهاند
چون موضوع و قابلیتهای موضوع را کلی و سطحی مطرح کردهاند
چون اصلا مسئلهای را طرح نکردهاند
و …
برای ارائه چنین دلایل علمی پژوهشگر باید
دانش موضوعی و دانش روششناختی عمیق و جامعی در حوزه پژوهشش داشته باشد
تا بتواند پژوهشهای مشابه و مرتبط را به صورت علمی نقد موضوعی و روششناختی کند.
و از اینها مهمتر، به دلیل گرفتار دیدن خود در دام موضوعزدگی و عنوانزدگی، اغلب پژوهشگران ترجیح میدهند روال سنتی پروپوزالنویسی و پژوهش را طی کند
و کلا سراغ طرح مسائل واقعی نروند چون دفاع و توجیه علمی چنین پژوهشهایی را دشوار مییابند
و میخواهند پژوهششان به سلامت و به موقع تمام شود و نظر داوران پژوهش را جلب کند.
برای فهمیدن و فهماندن علمی مسئله در پژوهش چه باید کرد؟
برای فهمیدن و فهماندن مسائل با ارزش باید پژوهشگر بر دانش موضوعی و روششناختی موضوعش مسلط باشد.
کسب این دو دانش از طریق مطالعه تحلیلی مبانی نظری و پیشینه پژوهش دستیافتنی هستند.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش عینک علمیبینی را بر چشم پژوهشگر میگذارند و قابلیت علمیگویی را در او ایجاد میکنند.
با برخورداری از این دو قابلیت پژوهشگر میتواند امن و علمی پژوهش کند
و با شنیدن «این پژوهش تکراریست»، «روی این موضوع خیلی کار شده» و … به جای اضطراب، با اعتماد به نفس علمی از پژوهش خود دفاع کند.
به عبارتی فرق نمیکند پژوهش خود را با یک مسئله شروع میکنیم یا با یک موضوع،
در هر دو صورت باید مبانی نظری و پیشینه پژوهش حوزه مربوطه را عمیق مطالعه و تحلیل کنیم
تا شکاف دانشی را با شکاف عنوانی اشتباه نگیریم
و بتوانیم مسئله بودن مسئله پژوهشمان را به صورت علمی اثبات کنیم،
و در صورت شروع پژوهش با موضوع موردعلاقهمان بتوانیم ازقابلیتهای موضوع موردنظر برای طرح علمی مسائل با ارزش استفاده نماییم.
استناد
نظری، مریم. ۱۳۹۴ (۱۹ آذر). کجا دنبال مسئله با ارزش بگردم؟ چگونه با ارزش بودن آن را بفهمم و بفهمانم؟ بازیابی شده از سایت maryamnazari.com
سرکارخانم دکتر نظری،باسلام و ادب.مانند همیشه مطالب شما بسیارمفید و کاربردی است.انشاءالله روزی برسد که درتمام دانشگاههای ایران از مباحث شما استفاده و تدریس گردد.باسپاس فراوان
سپاس از بازخورد ارزشمند شما 🙂
از مطلب مفید و مستدلتان استفاده کردم . امید است نشر اینگونه مطالب موجب شود که پژوهش های این آب و خاک به نیازها و حقایق نزدیکتر شوند.
پایدار و سرفراز باشید
سپاس از باخورد ارزشمند شما …. به امید آن روز 🙂
با سلام و درود
متن شما رو تبدیل کردم به کتاب که بتونم تو زمان استراحت با دقت مطالعه کنم
امیدورام پایدار و موفق باشید
با تشکر از زحمات شما
خوشحالم متن را مفید یافتید. به یاری خدا مطالب به صورت آموزش گام به گام منتشر خواهند شد تا علاقهمندان به پژوهش مولد بتوانند به صورت منسجمتری از این مطالب استفاده کنند. باز هم ممنون از بازخورد ارزشمند شما 🙂
بسیار عالی بود. در ضمن یک مقاله ای هم چند روز پیش از شما خواندم. خیلی عالی و کاربردی بود. موفق باشی دوستم.
سپاس فراوان، سلامت و برقرار باشی دوست خوب و پژوهشدوستم 🙂
سلام
بسیار سپاسگذار از مطلب ارزشمند شما
ارادتمند
سپاس از شما 🙂
با سلام و احترام
ممنون از متن مفید و به جا . به خصوص در روزگاری که بیشتر موضوعات پایان نامه ها لوکس و غیر کاربردی هستند. باشد که با یاری شما عزیزان ، دانشجویان راه خود را در کشف دانش نهفته در مسائل بازیابند.
برقرار باشید
استاد ارجمند سرکار خانم دکتر نظری
سلام و عرض ادب
مثل همیشه مطلب ارشمند شما بسیار مفید و آموزنده بود. خصوصا که این روزها درگیر انتخاب مسئله پژوهشی و روشی برای حل آن که قابلیت تبدیل شدن به پژوهش مولد و ماندگار داشته باشد هستم
ممنون از به اشتراک گذاری تجربیات ارزنده خود
پیروز باشید
ممنون از به اشتراک گذاری مطالب خوبتان
باید فرصت خوب خواندن و تحلیلی خواندن به فرد داده شود
روشهای آن هم به او آموخته شود
پژوهشگر هم زحمت مطالعه و خواندن را به خود بدهد
و جامعه علمی ریسک کند و در مورد مشکلات جامعه اظهار نظر کند!
نترسیم از اینکه نقد شویم و از ترس نقد شدن به سمت حل هیچ مشکلی نرویم.
سلام خانم دكتر نظري
مطالب خوب ومفيد وتازه اي كه تاحالا كمتر كسي درخصوص آنها قلم زده را شما ارائه ميكنيد ويا حداقل مي توانم بگم كه من نديدم وبراي همين بسار خرسندم كه با سايت شما آشنا شده ام واميدوارم هميشه پرشوروباروحيه مثل الان از مطالب نو ومفيدتان بهره مند شويم خانم دكتر يه راهنمائي خواستم وآن اينكه در سه گامي كه واسه پيداكردن مسئله بيان فرموديد ذكري از نياز ها جهت پژوهش بيان ننموديد هرچند كه ازگام سوم ميتوان تاحدودي آن رامتصور شد ولي ميخواستم بدونم نياز را در حوزه موضوع بايد گنجاند ويا زيرمجموعه اي از مسئله است بازم از مطالب ارزنده تان كمال تشكر رادارم
سلام خانم شیرازی عزیز، ممنون از باخورد شما
بله به لحاظ علمی در مرحله سوم این کار انجام میشود؛ جایی که پژوهشگر پس از تحلیل پیشینه پژوهش، شکاف دانشی را شناسایی و حدود و دامنه موضوع پژوهش خود را مشخص میکند.
سلامت و برقرار باشید 🙂
درود بر شما خانم دکتر. مطالب مفید و ارزشمندی را مطرح کردید. امیدوارم همچنان به نوشته های پرمغزتان ادامه دهید.
ناصری
سلام دوستان عزیز و سپاس از بازخوردهای ارزشمند و انرژی بخش شما. برایتان بهترینها را آرزو میکنم و امیدوارم بتوانیم با انجام پژوهشهای مولد و ماندگار، حس خوب مفید بودن را تجربه کنیم و به بهتر شدن جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنیم کمک نماییم 🙂
باز هم ممنون از وقت و بازخوردهای ارزشمند شما