- اگر مسئله پژوهش شما بیصاحب است، احتمالا مسئله پژوهش را با موضوع پژوهش اشتباه گرفتهاید.
- اگر به جای ضرورت و اورژانسی بودن پژوهش، اهمیت موضوع را توضیح دادهاید، باید درباره معنای مسئله در پژوهش بیشتر مطالعه کنید.
- اگر بدون نقد علمی متون و بدون اشاره به شکاف دانشی – نه شکاف عنوانی – به طرح مسئله پرداختهاید، احتمالا مسئله پژوهش را با گمانهها و پیشدانستههای خود اشتباه گرفتهاید.
- اگر «خب که چی؟» پژوهش شما نامعلوم است، به احتمال زیاد پژوهش شما اصلا مسئلهای را طرح نکرده است.
- اگر به جای شکاف دانشی، به غیرتکراری بودن عنوان پژوهشتان اشاره کردهاید و نو بودن عنوان را به جای مسئله توضیح دادهاید، باید درباره معنا و رسالت پژوهش عمیقتر مطالعه کنید.
اگر موارد بالا برایتان آشنا به نظر میرسند حتما متن زیر را مطالعه بفرمایید. چرا؟ چون به قول ابراهام مازلو:
چیزی که انجام دادنش ارزشی ندارد، خوب انجام دادنش هم ارزشی ندارد
یادآوری درباره رسالت پژوهش
اساسا هدف و رسالت پژوهش تولید دانش نو و کاربردی برای فهم و حل مسائلی است که به دلیل نبود دانش کافی درباره آنها ضرری به جامعه هدف تحمیل میشود یا از منفعتی محروم میمانند. بر این اساس پژوهش ماهیتا حول یک مسئله طراحی میشود (نه یک موضوع) و به همین دلیل مسئله در پژوهش، قلب یا دیانای پژوهش است که شناسایی درست و اسکلتبندی صحیح و قوی آن تا حد بسیار زیادی جذابیت و کاربردی شدن پژوهش را قابل پیشبینی میسازد.
مسئله در پژوهش به چه معناست؟
مسئله در پژوهش، شکاف دانشیای است که پر کردن آن ضروری است چون اگر پر نشود جامعه هدف ضرری را متحمل میشوند یا از منفعتی محروم میمانند. پس اساسا مسئله پژوهش صاحبی دارد که مسئله، مسئله اوست و حل مسئله برایش ارزشمند است. به همین دلیل بیان مسئله بدون معرفی دقیق صاحب مسئله بیمعناست.
شکاف دانشی هم به نبود یا ناکافی بودن دانش در موضوعی مشخص اشاره دارد که باعث بروز مسئله شده است. به عبارتی شکاف دانشی ادعایی (argument) است علمی و مستدل که پژوهشگر درباره ناکافی بودن دانش در حوزه مورد مطالعهاش مطرح میکند و بر پایه این استدلال علمی، پژوهش خود را برای پر کردن این شکاف (یا تولید دانش موردنیاز) پیشنهاد میدهد. پس مسئله در پژوهش حول محور ادعایی علمی دال بر ناکافی بودن دانش در موضوع و بافتی مشخص طراحی میشود. این بدین مفهوم است که بدون تحلیل و نقد علمی متون و پیشینه پژوهش و بدون ارائه نتیجه این نقد در بخش بیان مسئله، بیان علمی مسئله غیرممکن و فاقد اعتبار است. بر این اساس در بخش بیان مسئله، پژوهشگر باید به این پرسشها پاسخ دهد:
- مسئله پژوهش من چیست و صاحب این مسئله کیست؟
- چگونه ناکافی بودن دانش در موضوع موردنظر سبب بروز مسئله شده؟ چرا پژوهشهای پیشین نتوانستهاند این مسئله را طرح و حل کنند؟ ضعف در روشها و ابزارهایی بوده که در این پژوهشها استفاده شده؟ ضعف در دانش موضوعی و نگاه محدود پژوهشگر به موضوع بوده؟ ضعف در فهم نیازهای جامعه هدف بوده؟
- چرا پرداختن به این مسئله ضروری است؟ اگر مسئله حل نشود جامعه هدف چگونه متضرر میشوند یا از چه منفعتی محروم میمانند؟
- چگونه و با تولید چه دانشی، پژوهش من قرار است جلوی این زیان را بگیرد یا مسیر منفعترسانی را هموار کند؟
به دلیل بیتوجهی به این نکات، در اغلب پژوهشها، به جای تشریح علمی مسئله و شکاف دانشی، شکاف موجود در عناوین پژوهشی مطرح میشود و پر کردن این شکاف عنوانی بهانهای میشود برای تولد پژوهش بیکاربرد دیگری که اصولا ضرورت آن نامعلوم است.
هر شکاف دانشی، مسئله نیست
شکاف دانشیای مسئله است که اگر پر نشود جامعه هدف متضرر میشوند و یا از منفعتی محروم میمانند. در پژوهشهایمان اغلب شکاف موجود در عناوین پژوهشی را با شکاف دانشی اشتباه میگیریم. کشف شکاف دانشی زمانی میسر است که:
- پژوهشگر دانش موضوعی و روششناختی جامعی درباره موضوع پژوهشش داشته باشد؛
- دانش عمیقی درباره قابلیتهای موضوع و روشهای پژوهش موضوع موردنظر در فهم و حل مسائل واقعی کسب کرده باشد. یعنی بداند موضوع موردنظرش قابلیت طرح و حل چه مسائلی را دارند؟ روشهای پژوهش موجود و مرسوم در موضوع موردنظرش قابلیت طرح چه پرسش(ها) و تولید چه دانشی را دارند؟
- و به پشتوانه این دو بتواند پژوهشهای پیشین و متون موجود در موضوع مدنظر را نقد علمی کند و در دل آنها شکاف دانشیای را رصد کند.
تجربه طولانی کار داوری و نظارت بر پروژههای تحقیقاتی نگارنده نشان میدهد که اغلب پژوهشگران شکاف دانشی را با شکاف عنوانی اشتباه میگیرند، یعنی بدون تحلیل موضوعی و روششناختی پژوهشها، صرفا به دلیل نو بودن عنوان پژوهشی آن را اصیل و ضروری قلمداد میکنند. این پژوهشها جهش ژنی – از نوع منفی – در بدنه دانش و فناوری به وجود آوردهاند که ثمره آن تولید انبوه پژوهشهای ناقصالخلقه رفعتکلیفی است. پژوهشهایی که به جای دانش، توهم تولید میکنند و آسیبهای غیرقابل جبرانی به بدنه دانش موجود میزنند و از آن مهمتر سد راه توسعه میشوند. یعنی امکان بهرهبرداری موثر از دانش و فناوری برای توسعه را دشوار یا غیرممکن میسازند. چرا؟
چون اساسا پژوهشها با بهرهبرداری از علوم و دانش موجود (موضوعی و روششناختی) است که به فهم و حل مسائل واقعی کمک میکنند. وقتی فونداسیون علمی مسئله – یعنی شکاف دانشی (نه عنوانی) که بناست توسط پژوهشگر در بدنه دانش موضوعی و روششناختی رصد شود – در پژوهشها نامشخص است و وقتی فونداسیون علمی بعضی پژوهشها عبارت از لیست عناوین پژوهشی است که خود فونداسیون و ادعای علمی ندارند، نتیجه میشود: تولید پژوهشهای بدون بنیان علمی بیشتری که بدنه توهم – نه دانش – را فربهتر میکنند. در این پژوهشها معلوم نیست کدام تکه خالی از بدنه دانش قرار است با پژوهش پر شود و اینکه با پر کردن این تکه خالی در بافت موردنظر چه مسئلهای حل میشود؟
مسئله پژوهش شما باارزش است؟
مسئله با ارزش مسئلهای است که:
الف. بیان کننده دغدغه یا آرمان یک جامعه، یک صنف، یک سازمان یا یک گروه باشد؛ یعنی صاحب داشته باشد.
ب. به لحاظ علمی ثابت شود که قبلا این مسئله حل نشده و برای حل آن در بافت موردنظر باید دانش نو و کاربردی تولید نمود؛ یعنی باید پژوهشی منسجم طراحی و اجرا نمود.
پ. ضرورت حل آن در بافت موردنظر توجیه شده باشد و به سه پرسش زیر پاسخ داده شود:
- اگر پژوهش من انجام شود جلوی چه زیانی گرفته یا راه برای ورود چه منافعی هموار میشود؟
- اگر پژوهش من انجام شود چه کسانی از آن منفعت میبرند؟ چگونه؟
- پژوهش من چیزی به آگاهی، دانایی و یا توانایی آنها اضافه میکند؟ چگونه؟
بنابراین مهم نیست پژوهش در چه مقیاسی (محلی، ملی، بینالمللی)، روی چه جامعهای با چه اندازهای، و با چه روشی انجام شود؛ اگر مسئله پژوهش واقعی و باارزش نباشد؛ انجام دادنش بیفایده است. برای درک بهتر مسئله در پژوهش، در ادامه برخی مصادیق چیزهایی که مسئله نیستند آمده است.
اینها مسئله نیستند
- مسئلهای که پرداختن به آن صرفا به رفع ابهامات شخصی کمک میکند نه حل دغدغه واقعی یک جامعه، یک گروه، یک سازمان و …
- مسئلهای که صرفا قصد دارد دو مجموعه از داده را با هم مقایسه کند.
- پژوهشی که مسئله آن صرفا یافتن میزان همبستگی بین دو مجموعه داده است و قصد دارد رابطه بین این دو مجموعه داده را بیان کند.
- مسئلهای که به پرسشی از نوع «بله یا خیر» ختم میشود.
- پژوهشی که به تکرار صرف مطالعات پیشین در بافتهای جدید – مثلا شهرها، سازمانها، گروههای هدف جدید و … – میپردازد بدون اینکه پژوهشهای پیشین را نقد علمی کرده باشد و توانسته باشد با تحلیل موضوعی و روششناختی پژوهشها و متون، شکاف دانشیای در آنها رصد کند که نیازمند پر کردن باشد.
پژوهش شما مسئله چه کسی را حل میکند؟
- مسئله پژوهش شما چیست؟ این مسئله محصول چه شکاف دانشی است؟ حد و مرز این شکاف در کجای بدنه دانش است؟
- صاحب مسئله کیست؟ چرا حل این مسئله برایش حیاتی است؟
- اگر مسئله حل نشود صاحب مسئله چه ضرری میکند؟ یا از چه منفعتی محروم میماند؟
- اگر مسئله حل شود چگونه جلوی این زیان گرفته یا مسیر منفعترسانی هموار میشود؟
اسکلتبندی مسئله پژوهشتان قوی هست؟
اگر قصد دارید پژوهشی مولد و ماندگار تولید کنید حتما به صورت علمی و مستند به پرسشهای بالا پاسخ دهید. پاسخهای شما به این پرسشها، فونداسیون پژوهشتان را تشکیل میدهند. هر چه این فونداسیون قویتر باشد، محصول پژوهشی شما قابل اعتمادتر و کاربردیتر میشود، و هر چه این فونداسیون ضعیفتر باشد، محصول پژوهشتان شکنندهتر و غیرقابل اعتمادتر خواهد شد.
پژوهشتان پر خریدار 🙂
استناد
نظری، مریم ۱۳۹۴ (۳ آذر). مسئله پژوهش شما صاحب دارد؟ با ارزش است؟ بازیابی شده از سایت maryamnazari.com
با سلام و درود
بسیار متن پر محتوا و عالی بود
سپاسگذارم
سپاس از بازخورد ارزشمند شما 🙂
سلام و ادب.ضمن سپاس فراوان از مطالب ذیقیمت و گهربار شما.بله کاملا حق باشماست این دردی است که سالها جامعه ایران با آن روبروست. مسئله ها بی درنظر گرفتن صاحب آن و یاگر هست به صورت صوری است.امید است باحضور شماخانم دکترنظری تحولی شگرف ایجادشود.
سپاس از بازخورد ارزشمند شما 🙂
درود و سرفرازی بر شما
عالی بود. به یکی از مهمترین دغدغه های پژوهشی که نقطه آغاز و زیربنای هر فعالیت پژوهشی اشاره کرده اید. امیدوارم همه پژوهشگران بخوانند و بهره برند.
سپاس از شما استاد عزیز 🙂
سلام و احترام خدمت شما خانم دکتر نظری عزیز
مطلب فوق العاده ای بود و مثل همیشه متناسب با توقعی که جامعه علمی از دانش و آگاهی شما دارد.
این مطلب حاصل سالها مطالعه و کنکاش جنابعالی در حوزه پژوهش است که منجر به ژرف نگری و مهارت و تبحر بی نظیر و مثال زدنی شما در این حوزه گردیده است. منتظر مطالب ارزشمند شما و همه اساتید علمی کشور در جهت رفع این نقایص هستم.
(نظیر کارگاه ارزشمندی که روز جمعه در خدمتتان بودم)
پایدار و شاد و سلامت باشید.
سپاس از بازخورد ارزشمندتان و ارادت ویژه شما به پژوهش مولد و ماندگار. ارادت علمی شما واقعا قابل تحسین است 🙂
متشکرم خانم دکتر عزیز و بزرگوار
خدمت سرکار خانم نظری عزیز عرض سلام و خداقوت دارم
نوشته علمی و درعین حال نغز و جذاب شما شایسته تقدیراست
گویی از آن دست نوشته هاییست که انسان ترجیح میدهد برای رسیدن به حظ وافی چندیدن و چند بار بخواندش
نشاط علمی و در عین حال نگاه دلسوزانه و مسئولانه شما در تحول و تحقق پژوهش های مساله محور ستودنیست.
موید باشید و منصور
با احترام
سپاس از بازخورد ارزشمند و مبسوط شما 🙂
سلام خانم دكتر نظري
ضمن تبريك وتشكر از مقاله خوب ومفيدتان كه باز مثل هميشه مطالبي نو وغير تكراري به خواننده اش ارائه مينمائيد
دكترجان ولي يك نكته را درخواست توضيح دارم وآن اينكه فرموده ايد پژوهش فقط راجع يه مسئله است نه موضوع ماميبينيم كه دربسياري از موارد برسي وتحقيقات در خصوص يك موضوع باعث ايجاد سوالات ومسائل بعدي ونهايتا اكتشافاتي ميشودكه در دستور كار ما نبوده وبه نظر ميرسد كه شرط لازم براي پژوهش مسئله است ولي شرط كافي نباشه درپايان مجددا از ارائه مطالب ارزنده شما تقدير وتشكر مينمايم
سپاس از بازخورد ارزشمند و پرسش دقیق شما 🙂
دقیقا همینطور است و این موضوع به ویژه در پژوهشهای بنیادی مصداق دارد. در پژوهشهای بنیادی – مولد نه رفعتکلیفی – رسالت اصلی پژوهش ایجاد آگاهی – یا آهان – درباره قابلیتها و کارکردهای یک موضوع و پاسخ به این پرسش بنیادی است:
موضوعی که پژوهش کردهام قابلیت طرح و حل چه مسئله (مسائلی) را فراهم میآورد؟
مثاسفانه از این دست پژوهشها نداریم یا اگر داریم بسیار بسیار اندک و نادرند. پژوهشهایی که طرح موضوع میکنند بیشتر تلاششان بر آزمون – و اغلب تایید – فرضیههای غیربومی است تا معرفی قابلیتهای یک موضوع در بافت بومی. به همین دلیل اغلب این پژوهشها به جای دانش و تولید آگاهی، توهم تولید میکنند.
همانگونه که اشاره شد پژوهش مولد از طریق ایجاد آگاهی، دانایی و توانایی به جامعه هدف کمک میکند تا جلوی ضرری را بگیرند یا از منفعتی محروم نمانند. پژوهشهای بنیادی هم از طریق معرفی قابلیتها و کارکردهای موضوعها در بافت بومی تولید آگاهی میکنند و از این طریق کمک میکنند تا جامعه هدف جلوی زیانی را بگیرند یا از منفعتی محروم نمانند. به شرط طراحی درست پژوهش، اصولا موضوعها، امکان طرح مسائل واقعی و باارزش را فراهم میکنند. چون فلسفه تولد دانش جدید – که در قالب موضوعهای پژوهشی نمود مییابند – طرح و حل مسائل واقعی و افزودن به رفاه، شادی و سلامت (توسعه) است.
در واقع پژوهشگر از طریق پژوهش و از طریق معرفی یک موضوع این را بیان میکند که موضوع مدنظر او قابلیت طرح و حل چه مسئلهای را دارد؟ به این ترتیب در پژوهشهایی هم که پژوهش با طرح موضوعی نو شروع میشود باید پژوهشگر بتواند توضیح دهد که این موضوع قابلیت طرح و حل چه مسئلهای را دارد و چرا پرداختن به آن در بافت موردنظر ضروری او است؟
با سلام و احترام
از شما بخاطر توجه به همچین موضوعی سپاسگذارم
خانم دکتر بنده باید این دید که مسئله باید حتما مستند باشد، موافق نیستم، امکان دارد مسئله ای برای پژوهشگر واضح و مبرهن باشد و حتی در جامعه هم نمود داشته باشد، ولی برای آن مبانی نظری و تجربی کافی موجود نیست، درست است که برای اعتبار مسئله بررسی ادبیات موضوع پژوهش و پیشینه تجربی آن لازم است، ولی این نکته در تمام مسائل صدق نمی کند، اتفاقا در دوره تحصیلات تکمیلی(بالخص دکتری) مشاهده شده که اساتید به دانشجویان فشار می آورند که مسئله شما باید مستند باشد، در حالی که این مسئله برای خود پژوهشگر واضح است . ولی برای بیان آن استنادی وجود ندارد و ادبیات لازم در ان زمینه محدود می باشد ، پس بنظر بنده نبود ادبیات کافی و پیشینه پژوهشی برای یک مسئله، نمی تواند به تنهایی اعتبار آن را زیر سوال ببرد.
سلام و سپاس از بازخورد ارزشمند شما 🙂
اگر مسئلهای درست جایگاهیابی علمی شود ریشه و فونداسیون نظری آن مشخص میشود و پس از مشخص شدن فونداسیون نظری جامع و دقیق آن هم امکان رصد پیشینه پژوهش آن میسر میگردد. دلیل اینکه برخی پژوهشگران مدعی این میشوند که مسئله پژوهش آنها هیچ سابقه نظری و پژوهشی ندارد این است که آنها با دانستههای محدود خود سراغ جستجوی پیشینه پژوهش میروند نه با دانش موضوعیشان از مبانی نظری – دور و نزدیک – موضوع. در رویکرد اول تنها امکان رصد عناوین و عبارات مشابه ممکن میشود؛ حال آنکه با رویکرد دوم – که پژوهشگر با مولفههای یک موضوع به جستجوی پیشینه میپردازد – امکان رصد پژوهشهایی که هرچند احتمالا به لحاظ عنوان و موضوع کلیدواژهای با موضوع موردنظر سنخیت صوری ندارند لیکن معرف پژوهشهای مرتبط انجام شده در حوزه موردنظر هستند.
هر چه دانش موضوعی پژوهشگر از موضوع و مسئله پژوهشش جامعتر باشد شانس دیدن و از قلم نیانداختن پژوهشهای مرتبط بیشتر است؛ و بالعکس.
اگر پژوهشگری ادعا کند که پژوهشش هیچ سابقه و پیشینه نظری و پژوهشی ندارد باید – در درجه اول – به جامعیت و عمق دانش موضوعی او شک کرد و بعد هم به مهارت او در جستجو و جایابی پیشینه پژوهش. چون حتی در صورت نبود پیشینه مستقیم، فونداسیون نظری برای پژوهش وجود دارد. این فونداسیون یا مبانی نظری، هادی پژوهشگر به پژوهشهایی است که با یکی دو سطح بالاتر به نوعی به طرح و حل مسئله مشابه پرداختهاند. هنر پژوهشگر در نشان دادن رابطه علمی و نظری پژوهشها و تعیین جایگاه پژوهشش در بدنه دانشی موجود است. به عنوان مثال ممکن است پژوهشگری در حوزه درسپژوهی پژوهشی در دست انجام داشته باشد و پیشینهای برای آن نیابد. اگر دانش موضوعی این پژوهشگر قوی باشد احتمالا درمییابد که بنیانهای درسپژوهی در نظریههای یادگیری و آموزش ریشه دارند و او از آنجا میتواند به بازطراحی استراتژی جستجوی خود بپردازد و پیشینههای مرتبط و کمتر مرتبط را بیابد.
سرکار خانم دکتر نظری عزیز
با سلام،
چند روز پیش از خواندن این یادداشت، در مجله «همشهری داستان»، مطلبی با عنوان «گرسنگی» به قلم سالار عبده خواندم. در آن مطلب نویسنده به تلاشهایی که برای زنده ماندن و نجات از شرایط سختی که در دوران نوجوانی داشته، توضیح میدهد. او در بخش پایانی مطلبش مینویسد: «باید گرسنگیام را جور دیگری تسکین میدادم و همین طور خشمم را از گرسنگی. باید یاد میگرفتم با کارهای نصفهنیمه و احمقانه نمیتوانم با آن بیرون یا با خودم به تعادل برسم…». پس از خواندن مطلب شما، متوجه احساس عدم تعادلی که اغلب در انجام یک پژوهش یا حتی در مطالعه نتایج پژوهش دیگران در من به وجود میآید پی بردم: نصفه نیمه بودن! و فکر میکنم دلیل این نصفه و ناقص بودن، عدم یافتن مسأله است.
از مطلبتان بسیار استفاده کردم. این مطلب یک انگیزه برای بازنگری در انجام پژوهش پیش رویم بود.
با سپاس و احترام
سلام و سپاس از بازخورد دقیق شما: «با کار نصفه نیمه و احمقانه نمیتوانم با آن بیرون یا با خودم به تعادل برسم»
و این موضوع در همه ابعاد زندگی ما مصداق دارد. به همین دلیل همه ما باید تلاش کنیم در هر آنچه هستیم، بهترین باشیم و با این کار هم با خودمان و با بیرون خودمان به تعادل و تعامل سازنده برسیم 🙂
سلام و سپاس خدمت استاد عزیزم خانم دکتر نظری
بی نهایت از زحمات بی وقفه شما در ارائه دانش به دیگران تقدیر و تشکر می کنم بسیار لذت بردم از نوشته های شما
و منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمندشما هستیم
با تشکر
سپاس از توجه شما 🙂
عالی بود
روشن، سلیس، ساده و کاربردی
سپاس
سلام خانم دکتر
مثل همیشه مفید و تاثیرگذار
کمتر کسی میتواند پژوهش را با این نگاه مطرح میکند
تشکر بابت مطلب مفیدتان
سلام و سپاس از بازخورد ارزشمند شما : )