اصولا آفرینندگی یا بازآفرینی خلاقانه محصول خوب پرسیدنِ پرسشهایِ خوب است؛
پرسشهایی که دانش و تجربه پنهان ما را برمیانگیزانند و ما را تشویق میکنند تا درباره چیزهایی بگوییم و بنویسیم که میدانیم اما نمیدانیم که میدانیم؛
چون کسی درباره آنها از ما سوال جالب و برانگیزانندهای نپرسیده است.
در کار پژوهش اگر این توانمندی را نداشته باشیم حاصل پژوهشمان میشود یک اثر نچسب و کلیشهای
که از همان اول – هم خودمان و هم خواننده – میتوانیم آخرش را حدس بزنیم.
در نتیجه، پژوهش که قرار است سفری کنجکاوانه و پر از «آهان» باشد
تبدیل میشود به کاری رفعتکلیفی که نه خودمان از آن لذت و استفادهای میبریم، نه خواننده و ذینفع پژوهش.
اینکه شکوفا نمیشویم، بزرگ نمیشویم، پول و زمانمان را هدر میدهیم فقط یک روی سکه پژوهشهای رفعتکلیفی است.
روی دیگر آن دراماتیکتر است؛ چون پژوهش رفعتکلیفی تجربه بزرگ شدن را از علم و فناوری هم میگیرد.
قابلیتهای علم و فناوری که قرار است از طریق پژوهیدن شناسایی و شناسانده و در نهایت برای حل مسائل واقعی و بهبود کیفیت زندگی بهرهبرداری شوند،
بدون اینکه حتی دیده شوند به کناری گذاشته میشوند.
به عنوان نمونه، چون پژوهشهای ما نتوانستهاند قابلیتهای فرصتآفرین وب ۲ (فیسبوک، تلگرام، شبکههای اجتماعی، و …)
را در بخشهای مختلف صنعت، فرهنگ، آموزش، سلامت، بانکداری و … به درستی بشناسند و بشناسانند،
نتیجه این شده که همچنان تصمیمسازان فضای مجازی درباره بودن یا نبودن و چگونگی فیلتر کردن این ابزارها و امکانات دنبال راه چاره هستند.
در واقع نداشتن توانمندی خوب پرسیدنِ پرسشهایِ خوب درباره پدیده وب ۲ سبب شده
تا هم خودمان را از قابلیتهای بینظیر این فناوریها محروم کنیم و هم فرصت شکوفا شدن را از این حوزه از دانش و فناوری بگیریم.
علوم و فناوریها زمانی بزرگتر و پربارتر میشوند
که چیستی، چرایی و چگونگی آنها توسط پژوهشهای خوبطراحیشده شخم زده و بهرهبرداری شوند؛
نه اینکه توسط پژوهشهای رفعتکلیفی نوک زده و بعد هم به بهانه «تکراری شدن» به کناری گذاشته شوند.
برای کسب چنین نتیجهای دانستن انواع روش تحقیق کافی نیست
باید بتوانیم با استفاده از این روشها در موضوعهای مختلف پرسشهای خوب و باارزش رصد و آنها را در بافت بومی عمیق مطالعه کنیم.
در این صورت است که میتوانیم با انجام پژوهشهای مولد دانش دستِ اول و کاربردی تولید کنیم؛
دانشی که در نهایت میتواند به فهم و حل مسائل واقعی کمک کند
و کشور را در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، سلامت و … خودکفا و مقاوم سازد.
برای فراگیری خوب پرسیدن پرسشهای خوب به سه نوع دانش نیاز است:
دانش موضوعی
این نوع دانش که برگرفته از دانش تحلیلی و جامع پژوهشگر از مبانی نظری و پیشینه پژوهشش است
به او میگوید درباره موضوع مدنظرش چه پرسشهایی می تواند بپرسد؟
اینها همان ابعاد ناشناخته درباره موضوع مدنظر هستند که تا شناخته نشوند
محقق نمی تواند در آن حوزه موضوعی پرسش نو و جذابی مطرح کند.
دانش روش شناختی
این نوع دانش که برگرفته از دانش نظری و عملی پژوهشگر درباره انواع روشهای پژوهش است
به محقق میگوید که موضوع موردنظرش با چه روشها و ابزارهایی قابل پژوهش است؟
یعنی با چه روشهایی باید پرسش پژوهشش را طرح و کنکاش کند
که ثمره اش بشود تولید دانش نو و کاربردی (یا مشکل گشا).
دانش بافتی
این نوع دانش که برگرفته از شناخت عمیق محقق از دغدغه ها و آرمانهای بافت یا جامعه هدف پژوهشش است
به محقق میگوید که کدام پرسش در بافت موردنظرش ارزش پژوهیدن دارد
و چه روش یا ابزاری میتواند بیشترین و غنی ترین دانش را در موضوع و بافت مدنظرش تولید کند.
به دلیل منحصر به فرد بودن هر پژوهش و هر پژوهشگر لازم است تا هر محقق شیوه فراگیری این سه دانش را در بافت پژوهش خود بیاموزد
و دانش موردنیاز تحقیق خود را با مناسب ترین منابع تهیه و تامین نماید.
برگرفته از کتاب پژوهش مولد و ماندگار
سلام علیکم
ضمن تبریک سال نو وشادباش خانم دکتری یک نکته را خواستم برایم روشن بفرمائید و آن در قسمت دانش بافتی فرمودید:
اولا خانم دکتر به نظرم یکی از موارد و علل پژوهش ماهیت و احتیاج یک جامعه است که میتواند محقق را مجاب به تحقیق و نهایتا پژوهش کند. خواهشمند است توضیح بفرمائید که جامعه دقیقا چه نقشی در پرسش یک پژوهش مینواند داشته باشد و دیگر اینکه در جمله: به محقق میگوید که کدام پرسش در بافت موردنظرش ارزش پژوهیدن دارد. پرسش در بافت منظورتان پرسش در پژوهشی است که در بافت انجام میگیرد چرا که اصل مقاله پرسش خوب در پژوهش است نه دربافت یا جامعه که پژوهش را ایجاد کند.
در آخر از مقاله خوبتان استفاده نموده و منتظر ارشادات شما میباشم.
سرکارخانم شیرازی عزیز
سلام سال نو بر شما هم مبارک و سپاس از پرسش خوب شما.
کاملا درست است پژوهش مولد حول محور یک نیاز جامعه یا حول محور مسئله ای طراحی میشود که حل آن به ارتقای رفاه، شادی و سلامتی جامعه کمک می کند. برای شناسایی و فهم عمیق چنین نیازها و مسائلی محقق به دانش بافتی نیاز دارد یعنی باید با بافتی که قرار است پژوهش در آن و به خاطر حل مسئله آن انجام شود آشنایی عمیق داشته باشد تا بتواند این مسائل و نیازها را درست و دقیق شناسایی کند. این بافت شامل تمام عوامل زمینه ای است که بر فعالیتها و رفتار جامعه پژوهشش تاثیر می گذارند یا شامل تمام عواملی است که بر شکل گیری یا رشد پدیده موردمطالعه او تاثیر میگذارند.
چون این پرسش، پرسش دوستان دیگر هم هست تصمیم گرفتم پاسخ شما را در قالب نوشته ای منتشر کنم تا دوستان دیگر هم استفاده کنند.
سپاس مجدد از پرسش شما و آرزوی بهترینها : )