مدرک دانشگاهی فقط قدری پرستیژ به تو میدهد
اگر به اندازه همان مدرک، کاربلد نشوی عملا مدرک میشود مایه سرخوردگی و آفتِ عزت نفست!
چطور درس و دانشگاه را به یک فرصت بینظیر برای جذب شغل دلخواهت تبدیل کن
و با مدرک دانشگاهی به یک برند معروف در رشته تحصیلیات تبدیل شو؟
کسی که به جای انتخاب شدن، مشتری یا کارفرمایش را خودش انتخاب میکند.
با روشی که در ادامه معرفی میکنم لازم نیست حتما تا دکترا پیش بروی، میتوانی در همان مقطع کارشناسی هم به نتایج عالی برسی!
احتمالا توهم مثل هزاران دانشجو با این امید وارد دانشگاه شدی که
اگر از یک دانشگاه مدرک بگیرم حتما کار گیرم میآید و میتوانم زندگی خوبی را برای خودم و خانوادهام بسازم.
مدرک کارشناسی گرفتی اما این اتفاق نیافتاد!
فکر کردی دلیلش این است که مدرک تحصیلیام پایین است اگر ارشد بگیرم درست میشود.
ارشد گرفتی اما اوضاع خیلی فرق نکرد!
این بار فکر کردی دکترا بگیرم دیگر کار تمام است. مگر میشود با دکترا بیکار ماند؟!
دکترا گرفتی اما این بار بیشتر ناامید شدی!
چرا؟
چون سطح کار و حقوقی که به تو پیشنهاد میدهند اصلا در شانت نیست!
در اینجاست که کم کم عزت نفست خدشهدار میشود و خودباوریت شدیدا آسیب میبیند!
غافل از اینکه دلیل این اتفاق این نیست که واقعا کار نیست.
دلیلش این است که موسسهها و شرکتها دنبال افراد کاربلد و متخصص هستند
کسانی که در کنار مدرک دانشگاهی، تخصص و تجربه منحصر به فردی دارند که میتواند تغییر مثبتی در اوضاع آن موسسه یا شرکت ایجاد کند.
و دوست عزیز، کاربلدی و متخصص شدن یک پروسه تدریجی است که از ترم یک کارشناسی شروع میشود
مهم نیست چند مدرک تحصیلی داری و از چه دانشگاهی فارغالتحصیل شدهای
اگر نتوانی کار متفاوت و تاثیرگذاری انجام دهی عملا تمام راهرفتهات چیزی جز هزینه و اتلاف عمر ارزشمندت نبوده!
چون هر روز به تعداد مدرکدارها اضافه میشود و در چنین شرایطی داشتن مدرک مزیت و برتری به حساب نمیآید مگر اینکه با کاربلدی و تخصص همراه شود.
و نکته مهمتر اینکه اگر مدرک گرفتن و کاربلد شدن پا به پای هم حرکت نکنند، حاصلش میشود یاس و ناامیدی
یعنی هر قدر مدرک تحصیلیات بالاتر برود بیشتر احساس سرخوردگی میکنی
چرا؟
چون با بالا رفتن مدرک، تصویری از خودت در ذهن میسازی که با تواناییهای تو مطابقت ندارد
احساس میکنی لایق بهترین و بالاترین پستها و موقعیتهای شغلی هستی
اما در واقعیت آن چیزی که حس میکنی حقت است و لیاقتش را داری به تو داده نمیشود
و به کمتر از آن حد هم نمیتوانی رضایت بدهی
و اگر هم رضایت بدهی بقیه عمرت را در نارضایتی و در حس قربانی شدن زندگی خواهی کرد!
خب حالا راهحل چیست؟
راهحل یک چیز است:
از همان ترم اول دانشگاه، خیلی هدفمند روی دو چیز و یک هدف تمرکز کنی:
پژوهش و کار با هدف ساختن یک رزومه ردنشدنی!
- با پژوهش، در موضوع مدنظرت متخصص میشوی
- با کار، آن تخصص را تمرین و پیادهسازی میکنی و کاربلد میشوی
- و از ماحصل این دو، یک رزومه منحصر به فرد میسازی
خیلی هدفمند رشد میکنی و بیرقیب میشوی!
یعنی تبدیل به فردی میشوی که حالا
به جای گشتن دنبال کار، موقعیتهای عالی شغلی به سراغش میآیند.
به جای انتخاب شدن، انتخاب میکند!
و این تمام چیزی است که تو را به یک گزینه ردنشدنی و غیرقابل جایگزین تبدیل میکند.
این را با اطمینان میگویم چون دقیقا پروسهای است که خودم از ترم اول کارشناسی انجام دادم
و به پشتوانه رزومهای که در این مسیر تحصیلم ساختم توانستم خشت خشت مسیر شغلیام را بسازم
و از اواخر دوره کارشناسی به نقطهای رسیدم که نه تنها دنبال کار نمیگشتم
بلکه از بین پیشنهادهای شغلی زیاد، بهترین گزینهها را انتخاب و شرایط همکاری را هم من تعیین میکردم!
آن هم در شرایطی که همه دانشجویان و حتی فارغالتحصیلان دم از بیکاری میزنند.
جالب است نه؟
دوست عزیز این حرف را از من همیشه جلوی چشمت داشته باش چون واقعا حالت را خوب میکند و حس حرکت به تو میدهد. آن جمله این است:
کار زیاد است اما کاربلدها کماند و با مدرک دانشگاهی صرف کسی کاربلد نمیشود.
از طرفی دانشجو بودن و گرفتن مدرک دانشگاهی میتواند یک مزیت رقابتی عالی محسوب شود اگر در کنارش کاربلد شوی.
اما برای اینکار باید از همان شروع تحصیل، خیلی سریع پژوهش و مطالعه هدفمند در حوزه موردعلاقهات را شروع کنی
چون این همان چیزی است که یک کاربلدِ دانشگاهی را از یک کاربلدِ غیردانشگاهی متمایز میکند و از او یک متخصص یونیک میسازد.
و این دقیقا مزیت رقابتی من و شما به عنوان قشر دانشگاهی است
پس درس و دانشگاه یک فرصت منحصر به فرد است که به دستش آوردهای، از آن یک فرصت بزرگتر برای خودت بساز
در یک زمینه موضوعی متخصص شو و از تخصصت برای فهم و حل مسائل واقعی استفاده کن!
در یک کلام خودت را برای شغل ایدهآلت بساز.
اما چطور این کار را انجام دهم؟
سوال خوبی است.
در ادامه میخواهم در سه گام ساده، روش انجام این کار را به شما نشان دهم:
گام اول: حوزه موضوعی موردعلاقهات را مشخص
و تمام پروژههای درسی، کلاسی، کنفرانسی، پایاننامه و …. را روی مطالعه و پژوهیدن آن موضوع متمرکز کن.
چون واقعا وقت برای از این شاخه به آن شاخه پریدن نداری. و هر قدر زودتر این کار را شروع کنی سالها در زندگی حرفهایت جلوتر خواهی بود!
با درستپژوهی میتوانی خیلی عمیق، موضوع مدنظرت و قابلیتها و کاربردهایش را در زندگی واقعی بشناسی، دربارهاش حرف بزنی، و از آن برای فهم و حل مسائل واقعی استفاده کنی.
و دقیقا همین کار است که تو را از بقیه همکلاسیها و همرشتهایهایت متمایز میکند.
در واقع با پژوهیدنِ هدفمند و متمرکز یک موضوع و استمرار مطالعه در آن زمینه، خیلی سریع به فردی متخصص وصاحب اندیشه در آن زمینه تبدیل میشوی
و این تغییر را تمام کسانی که با تو تعامل دارند (اساتید، سازمانها، شرکتها و …) به وضوح حس میکنند و به تو درخواست همکاری میدهند!
گام دوم: صنعت، شرکت یا موسسه ایدهآلت را پیدا کن و به آنها پیشنهادهای ردنشدنی بده!
بله به آنها پیشنهاد بده، درخواست نکن. پیشنهاد بده. جالب است نه؟!
این بهترین و نتیجهبخشترین استراتژی برای جذب شغل دلخواه و ورود به محیط کار ایدهآل است
و دقیقا روشی است که از همان ابتدای دوره کارشناسی بکار بردم و نتیجهاش باورنکردنی بود.
چون اساسا، همه در پی گرفتن هستند تا دادن و موسسهها و شرکتها هم از این قاعده مستثنی نیستند!
وقتی یک پیشنهاد ردنشدنی بدهی، رد نمیشوی!
خب حالا چطور پیشنهادهای ردنشدنی بدهم؟
با دانش موضوعی که در مسیر تحصیل و پژوهش (گام اول) ساختهای، بافت (موسسه) مدنظرت را تحلیل و مشکلات و چالشهای آنها را پیدا کن.
- دوست دارند کجا باشند که نیستند؟
- کجا میتوانند باشند که نیستند؟
- دغدغه و آرزوی آنها چیست؟ چه اولویتهایی دارند؟
- برای رسیدن به آرزوهایشان چه راههایی را رفتهاند و چه کارهایی انجام دادهاند؟
- در چه حوزههایی میتوانند بهتر عمل کنند؟
وقتی با عینک موضوعت به اوضاع بافت نگاه میکنی، کم و کسریهایی مییابی که قبلا نمیتوانستی ببینی و کسی که این عینک را هم ندارد نمیتواند مشکل و کاستی را ببیند.
کافی است یک کاستی را بیابی و در یک جلسه با مدیر موسسه یا شرکت در میان بگذاری و به او راهحل پیشنهاد دهی.
شک نکن که از پیشنهادت استقبال میکند. همین فهمیدن مشکل و علتیابی علمی آن، تو را چند ده قدم به قلب کارفرما نزدیک میکند!
باورش سخت است اما جالب است بدانید که اغلب موسسهها و شرکتها میدانند یک جای کارشان ایراد دارد اما نمیدانند گیر کار از کجاست!
و این دقیقا نقطهای است که شما وارد میشوید و میشوید زوروی محبوب این شرکت!
باور ندارید؟ تست کنید.
با این کار در آن شرکت راه پیدا میکنی.
حالا فرصت داری تا تواناییهایت را نمایش دهی و مفید بودنت را در آن مجموعه اثبات نمایی.
از اینجا به بعد میبینی که چطور بازی تغییر میکند و پیشنهادهای عالی به تو میدهند.
به این مهارت میگویند مهارت فروش که به اعتقاد من هر دانشجو و پژوهشگری باید داشته باشد.
فروش یعنی تبدیل دانش و تخصصت به راهحل(هایی) که برای موسسه مدنظرت قابل فهم و قابل بهرهبرداری هستند.
یعنی به جای اینکه بروی از موسسهها درخواست کار کنی، به آنها پیشنهاد راهحل میدهی و آن راهحل دانش و تخصصی است که در پروسه پژوهش و تحصیل به دست آوردی.
و این زمانی اتفاق میافتد که در زمینه مشخصی، دانش موضوعی عمیقی داشته باشی.
با این دانش، خیلی سریع کاستیهای دنیای پیرامونت را خیلی علمی میبینی
و میتوانی مسئله و علت به وجود آمدن مسئله را خیلی علمی بیان کنی
یعنی توضیح دهی که کجا میتوانند باشند که نیستند و اینکه چرا آنجا نیستند.
و دقیقا با این عینک و مهارت است که میتوانی کم و کسریهای بافت (موسسه) مدنظرت را بیابی
و به آنها راهحل(های) شدنی پیشنهاد دهی. راهحلی که آن بافت در به در دنبالش میگشت اما کسی نبود که اینقدر شسته رفته آن را مطرح کند و بتواند انجامش دهد!
گام سوم. رزومهات را بساز و پیشرفت پلکانیات را جشن بگیر!
این مرحله بسیار مهم و سرنوشتساز است. چرا؟
چون با ثبت تجربیات و گرفتن گواهی و توصیهنامه از همین موسسه یا شرکتهاست که به مرور رزومهات ساخته میشود
و از تعامل با همین شرکتها و موسسههاست که درمییابی قدم بعدی یادگیریات چیست؟
- آیا روی بعد خاصی از موضوع عمیقتر پژوهش کنی؟
- باید در آن زمینه دوره خاصی بگذرانی؟ باید مدرک خاصی بگیری؟
- باید اسناد خاصی را مطالعه کنی؟
- باید کتاب یا مقالات خاصی را بخوانی؟
- باید در کلاسهایی غیر از کلاسهای درس خود شرکت کنی؟
- باید با فرد خاصی مصاحبه و از تجربیاتش استفاده کنی؟
- و …
احتمالا برایت جالب است بدانی که خود من بیشترین حجم یادگیریام را با مورد آخر شروع میکردم:
با مصاحبه و استفاده از تجربیات افراد موفق در زمینه مدنظرم و بعد براساس توصیه آنها مسیر مطالعاتی و یادگیریام را طرحریزی میکردم.
پس دوست عزیز رزومهسازی این نیست که کارهای بی ربطی انجام دهیم و آنها را در یک برگه لیست کنیم
چون در این صورت احتمالا لیستی از دورهها، کلاسها و مهارتها دارید که برای کسی جذاب نیست!
برعکس رزومهسازی باید کاملا هدفمند و در راستای کسب مهارتها، دانش و تجربههایی باشد که برای شغل مدنظرتان نیاز دارید و نه هیچ چیز دیگر.
یعنی هم باید یادگیری و پژوهش شما هدفمند باشد
و هم هر کار هدفمندی را انجام دادید ثبت و به رزومه خود اضافه کنید.
- با دومی فرصت جدید و بزرگتر جذب میکنید
- با اولی برای فرصتهای بزرگتر بعدی خودتان را میسازید.
- و با استمرار این کار به فردی بیرقیب تبدیل میشوید.
خب حالا از کجا شروع کنم؟
من که این کارها را بلد نیستم!
دوست عزیز
بهترین نقطه برای شروع این بسته آموزشی است:
بسته جامع انتخاب موضوع پایاننامه.
بله درست است اسمش موضوع پایاننامه است اما طوری طراحی شده که در هر مقطع تحصیلی و برای پژوهش و یادگیری در هر زمینهای تو را قدم به قدم در مسیر درست هدایت میکند و در نهایت هم آمادهات میکند برای انجام یک پایاننامه پرملاط و آیندهساز:
- اینکه چطور در رشتهای که درس میخوانی علاقهات را بیاب؟
- چطور در آن زمینه موضوعی، دانشورز شو، طوری که بتوانی درباره آن موضوع مثل یک متخصص صحبت کنی و بنویسی.
- چطور شرکتها و موسسههای علاقهمند به موضوع مدنظرت را بیاب؟
- چطور پژوهیدن در آن موضوع را برنامهریزی کن که بتوانی در مقاطع بالاتر هم همان موضوع را به عنوان پایاننامه یا رساله دکتری و پژوهش پسادکتری ادامه دهی؟
- چطور فرصتهای تحصیل و بورسیه در خارج از کشور بیابی؟
- و چطور تمام این کارها را با درنظرگرفتن نقاط قوت و فرصتهایی که دمِ دستت است انجام بده!
و البته در کنار اینها با پژوهش به مفهوم واقعی کلمه هم آشنا میشوی و در قدم قدم مسیر یادگیری و پژوهشت معنا مییابی.
پس با این بسته آموزشی مسیر مطالعاتیات را پیدا و خیلی آیندهنگرانه برنامه پژوهشت را طرحریزی میکنی.
اما اگر مایلی خیلی حرفهای وارد پروسه مسئلهیابی و برقراری ارتباط با موسسه ایدهآلت شوی و گام سوم (فروش) را تمرین کنی پیشنهاد میکنم دو بسته جامع چارچوببندی پژوهش و دفاع از موضوع پایاننامه را در کنار بسته اول تهیه کن.
با بکارگیری بسته چارچوببندی پژوهش، در تحلیل وضعیت شرکت یا موسسه مدنظرتان و علتیابی مسائل آنها ورزیده میشوی. یعنی دقیقا میدانی برای حل مسئله مدنظر به چه دانشی نیاز است و برای تولید این دانش باید چه پژوهشی انجام دهی. و تمام این کارها را به صورت گام به گام و به همراه قالبهای آماده فرامیگیری.
با بکارگیری بسته ارائه موضوع پایاننامه، یاد میگیری چطور خیلی علمی و قوی درباره موضوع مدنظرتان صحبت کنی و نیاز به موضوع (راهحلت) را خیلی علمی تشریح نمایی طوری که حس نیاز به پژوهش و تخصصت در مخاطب ایجاد شود.
در این صورت این گزینه، اقتصادیترین گزینه است: هر سه بسته را با قیمت بسیار مناسبتری تهیه میکنی.
این بستههای آموزشی در تمام مراحل تحصیل، پژوهش و بعد از فارغالتحصیلی به کارت میآیند
اگر میخواهی مثل یک متخصص درجه یک در زمینه مدنظرتان ظاهر شوی
و درباره موضوع و تخصصتان به عنوان راهحل با موسسهها و شرکتهای مختلف صحبت کنی به هیچ وجه این آموزشها را از دست نده.
چون یک موضوع میتواند به فهم و حل مسائل بسیار متنوعی کمک کند!
جالب است نه؟!
پس دوست عزیز
با پژوهیدن یک موضوع و متخصص شدن، لازم نیست به فرصتهای شغلی محدود فکر کنی
به تناسب بلندپروازی شغلی و پشتکاری که داری میتوانی با شرکتها و موسسههای مختلف همکاری کنی
و تخصصت را به قیمت بفروشی
و هر جا احساس نارضایتی کردی به یک پله بالاتر بروی!
- چون هم دانش دست اول داری که محصول پژوهش است.
- هم فروش بلدی یعنی مسئلهیابی و معرفی موضوع پژوهشت به عنوان راهحل.
- و هم میدانی چطور در این مسیر رزومهات را خیلی هدفمند بسازی و پربارتر کنی!
همین الان این بسته جامع که ورژن اقتصادی سه بسته بالاست را سفارش بده
و از فرصت درس و دانشگاه برای ساختن آینده ایدهآلت بهره ببر!