دیشب در اینستاگرام این پرسش را مطرح کردم:
بزرگترین چالش شما در پژوهش چیست؟
یکی از فالوئرها نوشتند:
ترجمه یک متن [انگلیسی]
شک ندارم این چالش، چالش اغلب شما هم هست. به همین دلیل میخواهم دو راهحل فوقالعاده راهگشا که برای من و دانشجویانم نتیجه خلق کرده را به شما معرفی کنم:
راهحل اول:
متن را ترجمه نکنید؛ تحلیلیخوانی کنید یعنی از متن سوال بپرسید و بعد به فراخور پرسش و هدف پژوهشتان آن متن را بازآفرینی و در بخشهای مربوطه پژوهشتان جای دهید.
اصولا هر بخش مقاله یا پژوهشی که میخوانید هدفی دارد و بر آن اساس پیامش اسکلتبندی شده. دنبال آن پیام بگردید مثلا در بخش بیان مسئله به دو چیز اشاره میشود: ۱) وضعیت نامطلوبی که بافت آن پژوهش تجربه میکند؛ ۲) شکاف دانشی که میگوید پژوهشهای پیشین نتوانستهاند این اوضاع را فیکس کنند.
در بخش بیان مسئله مقالات دنبال این دو قلم اطلاعاتی باشید.
ترجمه کامل مقالات و متون کار زمانبر و گاها هزینهبری است که شما را وارد تله بعدی میکند که میشود کپی پیست کردن!
چرا؟
چون برای ترجمه وقت گذاشتید و دلتان نمیآید کنارش بگذارید
در عین حال حس میکنید خود متن همه چیز روشسته رفته گفته
و دقیقا در همین نقطه هست که جلوی خلاقیتتان گرفته و صدای پژوهشتان و حرف نویی که بنا بود برای گفتن داشته باشد گرفته میشود.
بسته تحلیلیخوانی متون، این روش خواندن را به صورت گام به گام، برای انواع متون پژوهشی و به همراه دموی زنده به شما آموزش میدهد. اینکه از هر نوع منبع چه پرسشی بپرسید و در هر بخش مقاله دنبال چه بگردید.
راهکار دوم: اصولی و ماندگار روی مهارت درک مطلبتان وقت بگذارید
بهترین و سریعترین روش برای یادگیری این مهارت، روش مقابله است.
به این شکل که یک مقاله انگلیسی که به فارسی ترجمه شده (توسط یک مترجم خوب) را پیدا و شروع کنید به مقابله دو متن و مهندسی معکوس متن فارسی. یعنی ببینید هر سطر را چطور ترجمه کرده، از چه اصطلاحاتی استفاده کرده و …
بعد از مقاله ۴-۵ مقاله متوجه میشوید که انگلیسی شما ضعیف نیست بلکه فارسی شما ضعیف است! و در اینجاست که مهارت تحلیلیخوانی کل کار شما را راه میاندازد!
بزرگترین چالش شما در پژوهش چیست؟
در بخش کامنتها درج نمایید.