احتمالا این عبارت که “پژوهش من جدید است و پیشینه ندارد!” برایتان آشناست.
اما چرا به چنین نتیجهگیریهایی میرسیم؟ و چگونه چنین نتیجهگیریهایی به طراحی شکننده پژوهش میانجامند؟
این پرسش پیشتر در بخش بازخوردهای این نوشته مطرح شد. به دلیل دقیق و ارزشمند بودن آن فکر کردم ارزشش را دارد تا پرسش و پاسخ ارائه شده – با اضافاتی – به صورت نوشتهای مستقل بازخوانی شوند. امید که این سری نوشتهها – که تاکیدشان بر برجستهسازی نقش کلیدی مطالعه عمیق و تحلیلی مبانی نظری و پیشینه پژوهش در طراحی قوی پژوهشهای مولد است – بتوانند بهبودی در کیفیت پژوهشها و مقالات ایجاد نمایند و ما را از حلقه بسته پژوهشهای رفعتکلیفی نجات دهند.
پرسش:
بنده باید این دید که مسئله باید حتما مستند باشد، موافق نیستم، امکان دارد مسئله ای برای پژوهشگر واضح و مبرهن باشد و حتی در جامعه هم نمود داشته باشد، ولی برای آن مبانی نظری و تجربی کافی موجود نباشد، درست است که برای اعتبار مسئله، بررسی ادبیات موضوع پژوهش و پیشینه تجربی آن لازم است، ولی این نکته در تمام مسائل صدق نمی کند، اتفاقا در دوره تحصیلات تکمیلی (بالخص دکتری) مشاهده شده که اساتید به دانشجویان فشار می آورند که مسئله شما باید مستند باشد، در حالی که این مسئله برای خود پژوهشگر واضح است ولی برای بیان آن استنادی وجود ندارد و ادبیات لازم در ان زمینه محدود می باشد، پس بنظر بنده نبود ادبیات کافی و پیشینه پژوهشی برای یک مسئله، نمی تواند به تنهایی اعتبار آن را زیر سوال ببرد.
پاسخ:
اگر مسئلهای درست جایگاهیابی علمی شود ریشه و فونداسیون نظری آن مشخص میشود و پس از مشخص شدن فونداسیون نظری جامع و دقیق آن هم امکان رصد پیشینه پژوهش آن میسر میگردد.
دلیل اینکه برخی پژوهشگران مدعی این میشوند که مسئله پژوهش آنها هیچ سابقه نظری و پژوهشی ندارد این است که آنها با دانستههای محدود خود سراغ جستجوی پیشینه پژوهش میروند نه با دانش موضوعیشان از مبانی نظریِ – دور و نزدیک – موضوع.
در رویکرد اول تنها امکان رصد عناوین و عبارات مشابه عنوان و موضوع پژوهش شما ممکن میشود؛ حال آنکه با رویکرد دوم – که پژوهشگر با مولفههای یک موضوع به جستجوی پیشینه میپردازد – امکان رصد پژوهشهایی فراهم میشود که هر چند ممکن است با عنوان و کلیدواژههای اصلی موضوع موردنظر سنخیت صوری نداشته باشند، لیکن معرف پژوهشهای مرتبط انجام شده در حوزه موردنظر هستند.
مثلا پژوهشگری که موضوع پژوهشش سواد اطلاعاتی است و فقط با عبارت «سواد اطلاعاتی» در پایگاههای اطلاعات جستجو میکند احتمالا نمیتواند به لیست جامعی از مطالعات مرتبط – که با عباراتی مانند رفتار اطلاعاتی، رفتار اطلاعیابی، جستجو و دسترسی به اطلاعات، ارزیابی اطلاعات، ارائه اطلاعات، یادگیری تمامعمر، نیاز اطلاعاتی، پداگوژی منبع-مبنا و … نمایه شدهاند – دست یابد. چون پژوهشگر بر مبانی نظری موضوعش تسلط نداشته، نتوانسته است مولفههایی که چیستی، چرایی و چگونگی موضوعش را تعریف میکنند را بیابد. به همین دلیل استراتژیهای جستجوی او ضعیف هستند و قدرت رصد تمام پژوهشهای مرتبط را ندارند.
به عبارتی هر چه دانش موضوعی پژوهشگر از موضوع و مسئله پژوهشش جامعتر باشد شانس دیدن و از قلم نیانداختن پژوهشهای مرتبط بیشتر است؛ و بالعکس.
اگر پژوهشگری ادعا کند که پژوهشش هیچ سابقه و پیشینه نظری و پژوهشی ندارد باید – در درجه اول – به جامعیت و عمق دانش موضوعی او درباره موضوع موردمطالعهاش – و موضوعهای مرتبط با آن – شک کرد و بعد هم به مهارت او در جستجو و جایابی پیشینه پژوهش. چون حتی در صورت نبود پیشینه مستقیم، برای هر پژوهشی یک فونداسیون نظری وجود دارد که میتواند از علوم و رشتههای دیگر قرض گرفته شود. این فونداسیون با مطالعه عمیق و جامع مبانی نظری موضوع و موضوعهای مربوطه قابل شناسایی است. دانش موضوعی برگرفته از مطالعه مبانی نظری هادی پژوهشگر به پژوهشهایی است که با یکی دو سطح بالاتر به نوعی به طرح و حل مسئله مشابه پرداختهاند. هنر پژوهشگر در نشان دادن رابطه علمی و نظری پژوهشها و تعیین جایگاه پژوهشش در بدنه دانشی موجود است. در این صورت است که او میتواند جستجوهای جامعتر، دقیقتر و عمیقتری داشته باشد و پیشینه مرتبط با پژوهشش را در رشته موردنظر یا رشتههای مرتبط بیابد.
به عنوان مثال ممکن است پژوهشگری در حوزه درسپژوهی پژوهشی در دست انجام داشته باشد و پیشینهای برای آن نیابد. اگر دانش موضوعی این پژوهشگر قوی باشد احتمالا درمییابد که بنیانهای درسپژوهی در نظریههای یادگیری و نظریههای آموزش ریشه دارند. با این قلم اطلاعاتی پژوهشگر میتواند به بازطراحی استراتژی جستجوی خود بپردازد و پیشینههای مرتبط و حتی کمتر مرتبط با پژوهشش را بیابد و ادعای پژوهشش را روی فونداسیون قوی استوار کند.
جمعبندی:
پس یکی از دلایل اصلی اینکه نتیجه میگیریم «پژوهش من پیشینه ندارد» این است که دانش ما درباره موضوع، و مفاهیم و مولفههای تعریف کننده موضوع موردپژوهشمان اندک و سطحی است.
برای رفع این کاستی باید مبانی نظری و یافتههای پژوهشهای مرتبط را به صورت عمیق و تحلیلی بخوانیم و دستهبندی کنیم. البته بسته به ماهیت موضوع موردپژوهشمان، احتمالا لازم است تا درک خوبی از مبانی نظری و فونداسیون نظری موضوع موردنظرمان در رشتههای مرتبط هم داشته باشیم.
چون بسیاری از موضوعهای نوظهور فونداسیون نظری خود را از رشتههای قدیمیتر و اصیلتر مانند تعلیم و تربیت، فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی، و … قرض گرفته و میگیرند. بنابراین اگر پژوهش ما درباره موضوعی مانند سواد اطلاعاتی است باید ریشههای نظری آن را رشتههای تعلیم و تربیت و ارتباطات هم دنبال کنیم تا بتوانیم با درک عمیقتری از ریشهها و چیستی، چرایی و چگونگی آن کسب کنیم، کلیدواژههای دقیقتر و جامعتری را برای جستجو، گردآوری و یا تکمیل پیشینه پژوهش خود به کار ببریم و به لیست جامعی از پژوهشهای مرتبط دست یابیم.
احتمالا در این صورت است که نتیجه میگیریم «امکان ندارد که درباره موضوع/عنوان پژوهشم پیشینهای وجود نداشته باشد». چون هر موضوع ریشهای (پدر و مادری) دارد به قدمت علم(علومی) که موضوع موردنظر به نوعی در آن جایدهی یا position میشود.
احتمالا در این صورت است که در مییابیم: چیستی، چرایی و چگونگی موضوع پژوهشم را جامع و عمیق دریافت نکردهام و به همین دلیل نتوانستهام با کلیدواژههای درست و مناسب، متون و پژوهشهای موجود درباره آن را هدف بگیرم. از اینرو پژوهشهای مرتبط از دید من دور ماندهاند و گمان میکنم «پژوهش من پیشینه ندارد».
چگونه سرچهای جامع و دقیق انجام دهید و پیشینه و مطالب موردنیاز برای فصلهای مختلف پژوهشتان را بیابید، تحلیل کنید و اصیل بنویسید؟
در این پکیج و این پکیج آموزشهای گام به گام برای سرچ و تحلیلی خوانی و تحلیلی نویسی ارائه شده.
در این پکیج، روش درست مسئله یابی و کسب سه دانش موضوعی، روشی و بافتی و مطالب بسیار بنیادی برای طراحی صحیح یک پژوهش مولد و آینده دار ارائه شده است
آموزش صفر تا صد طراحی، اجرا و نگارش اصیل فاز مطالعاتی پژوهش (شامل پکیجهای بالا و آموزشهای دیگر) در بخش اول دوره جامع کیمیاگران پژوهش
استناد
نظری، مریم. ۱۳۹۴ (۱۱ دی). چرا نتیجه میگیریم «پژوهش من پیشینه ندارد»؟ بازیابی شده از سایت maryamnazari.com
بسیار عالی، به نظر شما پایگاه هایی مثل webofscience.com که همه سعی بر آن دارند تا مقاله ای بنویسند تا در آن نمایه شود، نباید حداقل به جز دو سال اخیر آرشیو خود را بصورت دسترسی آزاد در اختیار عموم بگذارند. من فکر می کنم بخشی از مشکل ما پژوهشگران اینست که دسترسی به اطلاعات نداریم. و حتی اگر در پایگاه هایی مانند sciencedirect که حداقل چکیده را بصورت رایگان در اختیار ما میدهد بخواهیم به متن کامل مقاله دسترسی داشته باشیم اگر عضو موسسه ای که آن را اشتراک دارد نباشیم به مشکل بر می خوریم. برای حل این مشکل شما چه نظری دارید؟
سپاس از بازخورد شما.
فروش اطلاعات در واقع یکی از تجارتهای اصلی تامینکنندگان اطلاعاتی مانند Web of Science است بنابراین ارائه رایگان تمام متن مقالات توسط آنها خارج از حوزه اختیار ماست.
درباره مشکل دسترسی به اطلاعات، مسئله نداشتن دسترسی به اطلاعات نیست؛ مسئله نشناختن انواع منابع و ندانستن شیوههای دسترسی قانونی به آنهاست. بخش عمده این مسئله با فراگیری دانش و مهارت اطلاعیابی حل میشود و بخش دیگر آن با مهارت برقراری ارتباط علمی. در اینباره در کارگاههای سواد اطلاعاتی برای خودتوانمندسازی تحصیلی – با رویکرد یادگیری چگونگی یادگیری – به صورت مبسوط میپردازم.
به یاری خدا سعی میکنم در این باره آموزههایی را در سایت منتشر کنم 🙂
دیگه ما برو بچ کشورهای در حال توسعه تو خرج اولیه زندگی موندیم، پول برای خرید مقاله ی ا نگلیسی می تواند ضربه بزرگی به بخش نیازمندی های اولیه زندگی ما بزند. به نظرم باید دنبال راه در رو باشیم تا از جایی دیگر آن را بصورت رایگان تهیه کنیم.
آی اس آی هم که برای حتی جستجو به یوزرنیم و پسورد نیاز دارد. باز هم پایگاه های دیگه خیلی بهتر از این هستند. اگر بخواهیم از نگاه قانونی به محصولات غربی فکر کنیم، همین ویندوزی که ما استفاده می کنیم دزدی است، نرم افزارهای اندروید و پی سی که کرک می زنیم همه دزدی محسوب می شوند. ظاهرا چاره دیگری نیست.
قطعا راههای غیرقانونی زیادی وجود دارند که پیدا کردن آنها کار دشواری نیست.
اما هدف این سایت آموزش راههای صحیح و اخلاقی انجام پژوهش با رویکرد خودتوانمندسازی است. چون لذت و پاداشی که در انجام درست کارهای درست وجود دارد در انجام رفعتکلیفی کارهای رفعتکلیفی وجود ندارد. با فراگیری روش صحیح انجام کارها میتوانیم به انسانی توانمندتر تبدیل شویم و از آن کار لذت ببریم و به کیفیت زندگی دیگران هم چیزی بیافزاییم.
پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که چقدر توانستهایم از مقالات تمام متن با کیفیتی که به صورت رایگان در اختیارمان است بهرهبرداری کنیم؟. مقالات و منابع زیادی به صورت تمام متن و دسترسی باز (open access) در اختیار پژوهشگران گذاشته شده است که با جستجوی عبارت top open access resources یا top open access journals میتوانید به بخشی از آنها دست یابید (در کارگاههای سواد اطلاعاتی مفصلا به این موضوع پرداخته میشود).
۱- آیا واقعا توانستهایم این منابع را شناسایی کنیم؟
۲- آیا توانستهایم از آنها درست بهرهبرداری کنیم؟
اگر سواد اطلاعاتی ما در سطح مطلوبی نباشد پاسخ ما به پرسش اول منفی است.
اگر هم خواندن و نوشتن منتقدانه و تحلیلی را فرانگرفته باشیم، پاسخ ما به پرسش دوم هم منفی است.
به این ترتیب مشکل پژوهشگران و نابارور شدن پژوهشها در نبود دسترسی به اطلاعات با کیفیت نیست، مشکل ما در نداشتن ورزیدگی اطلاعاتی (سواد اطلاعاتی) و توانمندی خواندن و نوشتن تحلیلی است.
آیا دوستانی که به مقالات پولی دسترسی دارند توانستهاند پا را از کپی – پیست کردن فراتر بگذارند و پژوهشی مولد بیافرینند؟
در اغلب پژوهشها شاهدیم که پژوهشگر از یک مقاله فقط به مطالعه و کپیبرداری عنوان و چکیدهاش بسنده میکند – که در این صورت نیازی به تمام متن مقالات هم نیست.
اگر واقعا قصد دارید پژوهش را اصولی یاد بگیرید و مولدکار شوید، توصیه میکنم پژوهش و مهارتهای موردنیاز برای انجام یک پژوهش خوب را درست و بنیادی فرابگیرید تا هم از انجام آن لذت ببرید و از کارتان احساس رضایت داشته باشید و هم از قبل آن ارزشآفرینی و ثروتآفرینی کنید 🙂
عالی بود، حرفاتون ذهنمو باز کرد و از تک بُعد نگری خارج کرد مررسی واقعا
سلامت و شاد باشید : )